Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
forcing shot
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
Other Matches
forcing
وادار کردن
forcing
نیروی نظامی
forcing
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forcing
فشار دادن
forcing
یکان قسمت نظامی
forcing
مجبور کردن
forcing
بازور جلو رفتن تحمیل
forcing
بردار نیرو
forcing
خشونت نشان دادن
forcing
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing
مسلح کردن
forcing
مجبورکردن بزورگرفتن
forcing
بزور بازکردن
forcing
بی عصمت کردن
forcing
راندن
forcing
بیرون کردن
forcing
پاس بی هدف
forcing
شروع به عمل یا کار
forcing
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forcing
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forcing
قدرت
forcing
نافذ
forcing
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing
مجبورکردن
forcing
تحمیل کردن
forcing
شدت عمل
forcing
قوا
forcing
زور
forcing
نیرو
forcing
جبر
forcing
عنف
forcing
نفوذ
forcing
عده
forcing move
حرکت اجباراور شطرنج
forcing house
گرمخانه
forcing cone
مخروط مقاوم
shot
رسایی پرتابه
shot
تزریق
shot
جرعه
shot
یک گیلاس مشروب
shot
فرصت ضربت توپ بازی
shot
منظره فیلمبرداری شده
shot
عکس
shot
رهاشده
shot
ساچمه
shot
تیر
within shot
در تیررس
like a shot
بیدرنگ
like a shot
بی تامل
one shot
یک بارهای
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
to be shot
ازکارافتادن
shot
اصابت کرده
shot
تیرپرتاب شده
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
اسم مفعول shoot
shot
گلوله
Take my shot
بند کفشم باز شده
shot
شوت
shot
ضربه
shot
امپول
shot
تیرزدن
shot
یک طول زنجیر لنگر
shot
برد
shot
جوانه زده
shot
تیراندازی شده تیرخورده
to be shot
خراب بودن
shot
گلوله تیراندازی شده
shot clock
ساعت مسابقه
shot gun
تفنگ شکاری
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot line
نخ تفنگ
single shot
تک گلولهای تک تیر
single shot
گلوله منفرد
single shot
یکبارهای
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot maker
فشنگ ساز
shot line
نخ پران
rifle shot
تیررس تفنگ
shot effect
اثر ساچمهای
shot blasting
براده اهن
open shot
سیستم باز
open shot
با کارکرد ازاد
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
one shot multivibrator
نوسانساز یکبارهای
out of ear shot
بیرون از صدا رس
passing shot
ضربه دور از دسترس
pull shot
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
push shot
ضربه فشاری
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
set shot
شوت درجا
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
shot blast
ساچمه پاشیدن
shot peen
ساچمه پاشیدن
one aircraft was shot down
سرنگون گردید
single shot
اسلحه تک تیر
wild shot
تیر پراکنده
wild shot
تیر بی هدف
with in ear shot
در حدود صدا رس
with in gun shot
درمیدان تیر درتیررس
wood shot
ضربه با قسمت چوبی راکت
bar shot
ساچمهیمیلهای
hollow shot
گودالساچمه
solid shot
ساچمهخالص
mug shot
عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
As soon as a shot was heard …
تا صدای تیر شنیده شد …
To fire a shot
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
A shot in the dark
تیری درتاریکی
She shot up last year .
پارسال یکدفعه قد کشید
big shot
<idiom>
شخص مهم وقدرتمند
give it your best shot
<idiom>
سخت سعی کردن
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
shot in the arm
<idiom>
تشویق یا برانگیختن چیزی
wedge shot
ضربه برشی در گلفV
shot noise
اثر ساچمهای
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
small shot
ساچمه
smell shot
ساچمه
snap shot
عکس فوری
snap shot
بعجله انجام شده
snap shot
فوری
snap shot
عکس فوری گرفتن
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stuff shot
شوت ابشاری
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
to fire a shot
شلیک کردن
to fire a shot
تیرخالی کردن
trap shot
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot
گلوله ازمایشی
trial shot
تیر ازمایشی
trial shot
تیر قلق گیری
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
course line shot
مشاهده در خط
corner shot
ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot
ضربه کوتاه
cheap shot
خشونت عمدی
charity shot
پرتاب ازاد
case shot
جای فشنگ
case shot
چارپاره
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
crashing shot
شوت محکم
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot
تیر تخریب کننده
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
dab shot
ضربه ناگهانی از نزدیک تور
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
crosscorner shot
ضربه به سمت قطر مخالف
case shot
چار پاره
carom shot
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
acrack shot
تیراندازماهر
big shot
ادم کله گنده
big shot
شخص مهم
shot putters
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
shot put
پرتاب وزنه
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
alley shot
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
cannon shot
تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot
گلوله توپ
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
call one's shot
مشخص کردن هدف
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bounce shot
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
drop shot
ضربه دراپ
one aircraft was shot down
یک هواپیما
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
gun shot
گلوله توپ
he was shot for a spy
او به جرم جاسوسی تیرباران شد
hole shot
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hook shot
شوت هوک
indian shot
خیز ران هندی
jaw shot
ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
kill shot
ضربه محکم
line shot
گلوله در خط
long shot
کسیکه درمسابقات
gun shot
در تیررس
ond shot
یکمرتبه
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
net shot
ضربه لب تور
ond shot
یکجا
ond shot
بیک حمله دریک حمله
gun shot
تیررس
dunk shot
گل ابشاری
drop shot
ضربه اهسته روی تور والیبال
drop shot
جاخالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com