Dictiornary-Farsi | form cutter | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
form cutter	دستگاه فرز پروفیل


Other Matches

cutter	سیم چین
cutter	دندانه گردان عاج سوهان
cutter	انبر دست
cutter	قایق تک دکله
cutter	قایق پارویی
cutter	دندان پیش
cutter	نوعی کرجی
cutter	الت تراش
cutter	برنده
cutter chuck	سه نظام فرز
cutter head	سرفرز
cutter slide	لغزنده فرز
cutter spindle	هرزگرد کاتر
daisy cutter	اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
tile cutter	کاشی تراش
sword cutter	شمشیر ساز
file cutter	سوهانساز
fly cutter	فرز مدول
file cutter	قسمت برنده سوهان
brick cutter	اجر تراش
trimming cutter	قطع کننده زائده ها
branch cutter	اهن دهره
boring cutter	قلم تراش
Marconi cutter	قایقپاروییمارکونی
cutter link	اتصال
cutter bar	قسمتبرش
wood cutter	هیزم شکن باصمه کارچوب چوب تراش منبت کار
wire cutter	سیم چین
wire cutter	قیچی سیمبر
wire cutter	قیچی میخچین
tube cutter	لوله بر
stone cutter	سنگبر
stone cutter	حجار
gear cutter	فرز
pipe cutter	لوله قطع کن
pipe cutter	لوله بر
gear cutter	دنده تراش
glass cutter	الماس شیشه بری
diamond cutter	الماس تراش
glass cutter	شیشه بر
pipe cutter	اسباب ویژه قطع لولههای فلزی
milling cutter	ابزار فرزکاری
revenue cutter	کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
branch cutter	شاخه بر
plain milling cutter	دستگاه فرز غلطکی
slab milling cutter	دستگاه فرز غلطکی
circular cutter head	چاقوی گرد
trimming: board cutter	تختهبرش
angle milling cutter	فرزکننده زاویهای
edge cutter/trimmer	لبه بر
cutter grinding attachment	تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
formed milling cutter	دستگاه فرز فرم
side milling cutter	دستگاه فرز صفحهای
cutter spindle bearing	یاطاقان هرزگرد کاتر
rack type cutter	اسکنه نوع شانهای
die sinking cutter	فرز حدیده
gang milling cutter	دستگاه فرز گروهی
rack type cutter	شانه رنده
double angle milling cutter	دستگاه فرز زاویه دوبل
cone type face milling cutter	فرز نوع مخروطی
re form	دوباره درست کردن
in form	اماده
three form	فرم تریو
in form	خوش حالت
out of form	بدحالت
out of form	غیراماده
form	بشکل دراوردن
form	صورت
form	نوع
form	طرز ورفتار
form	پروردن
form	قالب کردن
form	تشکیل دادن ساختن
form	نظم فرم
form	ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form	فرم
form	برگه ورقه
form	ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form	طریقه
form	کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form	شکل گرفتن سرشتن
form	قسم
form	تشکیل دادن
form	صورت دیس
form	فراگرفتن
form	شکل قالب
form	تصویر وجه
form	امادگی
form	سابقه فعالیت اسب
form	روش
form	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form	ورقه
form	شکل
form	شکل دادن
form	ساخت
form	ایجاد یک شکل
form	دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form	وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form	یات مربوطه را وارد میکند
form	یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form	1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form	ترکیب
form	ریخت
form	صفحهای از صفحات کامپیوتری
reduced form	فرم تقلیل یافته
reduced form	فرم تعدیل شده
normal form	صورت عادی
normal form	صورت هنجار
radial form	شکل ستارهای
order form	نمونه سفارش نامه پر نکرده
quadratic form	معادله درجه دوم
slip form	قالب لغزنده
pausal form	دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
power form	تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
quadratic form	شکل درجه دوم
pyranose form	شکل پیرانوزی
proposal form	فرم پیشنهاد
normalized form	صورت هنجار
proposal form	فرم درخواست بیمه
resonance form	شکل رزونانسی
sentential form	صورت جملهای
to form a notion	اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot	توط ئه دیدن
to form a plot	اسباب چینی کردن
to form into groups	گروه بندی کردن
Form without substance .	صورت بدون معنی
to form into groups	دسته بندی کردن
to form into groups	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to melted in to another form	بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
true form	فرم واقعی
turnaround form	شکل برگشت
wave form	شکل موج
wave form	شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form	دورهی آماده سازی برای دانشگاه
form-piece	[تکه های سنگ در مشبک کاری]
eye-form	[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
to form a notion	تصور کردن
to form a habit	تشکیل عادت دادن
to set a form	فرم بستن
tooth form	شکل دندانه
sight form	نمونه رصد
sliding form	قالب بندی کشویی
solemn form	طریقه رسمی
solemn form	در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
staggered form	شکل نامتقابل
standard form	صورت متعارف
structural form	شکل بنیانی
structural form	شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form	جوهروعرض
symbolic form	علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form	ورقه پیشنهاد
tendering form	برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form	صیغه تمنی یا در خواست
to form a habit	عادتی پیداکردن
registration form	فرم ثبت نام
form letter	فرم نامه
matter and form	جوهر و عرض
die form	فشردن
die form	شکل دادن حدیدهای
eclipsed form	شکل متقابل
end of form	انتهای ورقه
endless form	ورقه بی انتها
erythro form	شکل اریترو
executable form	برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form	شکل قابل اجرا
executable form	فرم قابل اجرا
fanfold form	ورقه با تای بادبزنی
field form	نمودار میدان
form alignment	هم ترازی ورقه
form block	بلوک فرمکاری
form determinant	تعیین کننده شکل
form drag	مقاومت ناشی از شکل جسم
continuous form	ورقه پیوسته
continued form	دنباله
complement form	فرم متمم شکل متمم
form letters	فرم نامه
application form	برگ درخواست
boat form	شکل قایقی
boat form	قایقی شکل
life form	زی نمود
canonical form	صورت متعارفی
canonical form	شکل رزونانسی
coding form	ورقه برنامه نویسی
coding form	فرم برنامه نویسی
coil form	مغزی پیچک
coil form	نوع بوبین
coil form	شکل بوبین
cold form	در حالت سرد شکل دادن
complement form	صورت متممی
complement form	صورت متمم
form drag	پسای شکل
form factor	ضریب شکل
form work	قالب بندی
form work	کاذب سازی
meso form	شکل مزو
form work	کفراژ
keto form	شکل کتو
in due form	بطرز شایسته
free form	نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
in binding form	به وجه ملزم