Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
formal logic
منطق مجرد
formal logic
منطق رمزی
formal logic
منطق صوری
formal logic
قضاوت سطحی
formal logic
منطق صوری
[منطق]
Other Matches
formal
اداری
formal
رسمی
formal
دارای فکر
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
formal
قانونی
formal
صوری
formal
تفصیلی عارضی
formal
لباس رسمی شب قرار دادی
formal charge
بار قراردادی
formal concentration
غلظت فرمال
hereinafter
[formal]
<adv.>
درزیر
formal discipline
اموزش صورت گرا
formal education
اموزش رسمی
formal language
زبان صوری
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
formal accountability
ذیحسابی رسمی
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
اظهار نظر دادن در باره چیزی
formal dance
مجلس رقص
formal dance
بال
[رقص]
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
سخن گفتن در باره چیزی
formal group
گروه رسمی
finery
[formal]
جامه رسمی جشن
finery
[formal]
جامه پر زرق و برق
formal exercise
تمرین صوری
formal review
بررسی رسمی
formal review
سان رسمی
formal potential
پتانسیل فرمال
formal operations
عملیات صوری
formal notice
سندسازی
formal notice
جعل
to recount something to someone
[formal]
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
He is quite reserved and formal.
آدم خیلی خشک و رسمی است
formal thought disorder
اختلال صوری فکر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
درزیر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
توقف کردن
logic
استدلال
logic
قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic
ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic
منطقی
logic
لاجیک
logic
زبان ریاضی
logic
منطق ریاضی
logic
برهان
logic
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic
مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic
منطق
logic
دانش تفکرات و دلایل
logic
سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic
تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic
ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic
دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic
عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic
مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic
مراحل و تصمیمات و ارتباطات
propositional logic
منطق گزارهای
positive logic
منطق مثبت
negative logic
منطق منفی
n level logic
منطق N سطحی
sequential logic
منطق ترتیبی
mathematical logic
منطق ریاضی
logic variable
متغیر منطقی
logic unit
واحد منطقی
logic theorist
نظریه پرداز منطقی
logic symbol
علامت منطقی
logic symbol
نماد منطقی
logic switch
گزینه منطقی
logic theory
نظریه منطقی
shared logic
منطق اشتراک
structural logic
منطق ساختی
mathematical logic
منطق ریاضی
[ریاضی]
two level logic
منطق دوسطحی
to chop logic
منطق بافتن
threshold logic
منطق استانهای
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
symbolic logic
زبان علایم یاعلامتی
symbolic logic
منطق سمبلیک
symbolic logic
منطق رمزی
symbolic logic
منطق نمادی
fluid logic
منطق سیلانی
computer logic
منطق کامپیوتر
logic card
کارت منطقی
boolean logic
منطق بولی
logic circuit
مدار منطقی
logic circuits
مدارهای منطقی
logic design
طرح منطقی
logic design
طراحی منطقی
logic designer
طراح مدارهای منطقی
logic device
دستگاه منطقی
control logic
منطق کنترل
logic board
برد منطقی
formmal logic
منطق صوری
fuzzy logic
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic
منطق نامعلوم
hardwired logic
تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
logic add
جمع منطقی
logic analysis
تحلیل منطقی
logic analyzer
تحلیل کننده منطقی
logic array
ارایه منطقی
logic board
تخته منطقی
logic diagram
نمودار منطقی
logic element
عنصر منطقی
logic operation
عمل منطقی
logic operator
اپراتور منطقی
logic probe
کاوشگر منطقی
logic product
حاصلضرب منطقی
logic programming
برنامه نویسی منطقی
logic seeking
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic seeking
انتهای خط وط
logic seeking
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic shift
تغییر مکان منطقی
logic sum
مجموع منطقی
logic network
شبکه منطقی
logic multiply
ضرب منطقی
logic element
عنصر لاجیک
logic instruction
دستورالعمل منطقی
affective logic
منطق عاطفی
logic error
خطای منطقی
logic gates
گیتهای منطقی
logic function
تابع منطقی
logic gate
دروازه منطقی
current mode logic
منطق جریانی
double rail logic
منطق دو خطی
diode transistor logic
DTL
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
arithmetic logic unit
واحد حساب و منطق
single rail logic
منطق تک خطی
emitter coupled logic
طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
first order predicate logic
PROLO بکار می رود
positive true logic
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
programmable logic array
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
random logic design
طرح منطقی تصادفی
logic arithmetic unit
واحد منطق و حساب
uncommitted logic array
جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
uncommitted logic array
مشابه 10328
integrated injection logic
IIL
integrate logic circuit
مدار منطقی مجتمع
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
Full dress. Formal dress.
لباس رسمی
transistor transistor logic
منطق TTL
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com