Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
forward slope
شیب جلو
forward slope
شیب متمایل به جلو
Other Matches
slope
شیب دار
slope
شیب سربالایی
slope
شیب منحنی
slope
شیب نمودار
slope
زمین سراشیب شیب
slope
سرازیری
slope
سربالایی کجی
slope
انحراف
slope
سراشیب کردن سرازیر شدن
slope
شیب
slope
دامنه
slope of embankment
شیروانی خاکریزی
slope of cutting
شیروانی خاکبرداری
slope of cutting
دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
slope of bankment
دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
slope of a roof
شیب شیروانی
slope of embankment
شیروانی کند
slope of falp
شیب زاویه فرود
slope of falp
شیب فرودهواپیما
slope soaring
بلند شدن به هوا از بالای تپه
slope wash
شیب شست
slope weir
شادروان با رویه شیبدار
stability of slope
پایداری ترانشه
bed slope
شیب کف
slope kerb
جدول شیبدار
concave slope
مقعر
glide slope
زاویه فرود ازاد هواپیما یاموشک
maximum slope
بیشترین شیب
maximum slope
حداکثر شیب
negative slope
شیب منفی
positive slope
شیب مثبت
reverse slope
ضد شیب
reverse slope
شیب معکوس
slope angle
زاویه شیب
slope arm
بند فنگ
slope guages
اشل شیب سنج
convex slope
شیب محدب
continental slope
شیب قارهای
gentle slope
شیب ملایم
mountain slope
کوهشیبدار
concave slope
شیب مقعر
angle of slope
زاویه شیب
slope weir
بندسرریز با رویه شیبدار
accross the slope system
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
accross the slope system
شبکه تقائی
slope of lift curve
شیب منحنی برا
rip par in dam slope
سنگ ریزی در شیب سد
to look forward to something
منتظر چیزی شدن
to look forward to something
انتظار چیزی را داشتن
look forward to something
<idiom>
را لذت پیش بینی کردن
right forward
پیشروراست
I look forward to seeing you.
خوشحالم میشم که ببینمت.
Looking forward to it
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
to look forward to something
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
I'm looking forward to seeing you again.
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
look forward
انتظار چیزی را داشتن
no. 8 forward
محاجمشماره8
forward-looking
آیندهنگرانه
to go forward
جلورفتن
to go forward
پیش رفتن
to look forward
نگاه کردن انتظارداشتن
to help forward
جلو انداختن
to look forward
جلو
to look forward to
انتظار داشتن
to look forward to
استقبال کردن
forward-looking
آیندهنگر
forward-looking
پیشاندیش
forward-looking
نوگرا
forward-looking
مترقی
forward-looking
پیشرو
forward-looking
نوگرایانه
to help forward
پیش بردن
forward
که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward
ارسال کردن
forward
به جلو
forward
به پیش
forward
فرمان پیش پیش
forward
جلوی گستاخ
forward
به سمت سینه
forward
مهاجم
forward
فوروارد
forward
جلو قایق
forward
سلف
forward
بیع سلف
forward
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward
حرکت به جلو یا مقابل
forward
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward
عمل پل
forward
جلوانداختن
forward
فرستادن رساندن
forward
جسور
forward
بازی کن ردیف جلو به جلو
outside forward
بازیگر گوش
forward
جلو
forward
پیش
forward
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward
ببعد
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
bring forward
نظرکردن به
store and forward
انبارش و ارسال
store and forward
ذخیره و ارسال
throw forward
بردن غیرمجاز توپ به جلو
to bring forward
بصفحه دیگربردن
to carry forward
منقول ساختن
bring forward
تولید کردن
roll forward
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
carry forward
مبلغ منقول
bring forward
معرفی کردن
brought forward
منقول ازصفحه پیش
set forward
فشار پیشروی
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
carrige forward
پس کرایه
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward
کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward
پس کرایه
power forward
فوروارد قوی
center forward
بازیگر نوک حمله
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
shift forward
انتقال به جلو
center forward
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
carry forward
منقول ساختن
center forward
سانترفوروارد
bring forward
ارائه دادن
freight forward
پس کرایه
trim forward
stem by trim :syn
fast-forward
جلو زدن فیلم
forward position
موقعیت رو به جلو
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
centre forward
مرکز
I'm looking forward to your next email.
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
to feverishly look forward to something
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to look forward to something excitedly
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
He took a few steps forward .
چند قدم جلو آمد
Come forward a little (little bit)more.
یک قدری دیگه بیا جلو
left forward
فورواردچپ
to put forward
پیش اوردن
to put forward
جلوه دادن
to put forward
برجسته نمودارکردن
to take a step forward
گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward
یک قدم پیش نهادن
trim forward
نشست سینه
I very much look forward to meeting you soon.
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
wing forward
فوروارد گوش
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
fast forward
جلوبر
forward swing
تاباولیه
forward/reverse
جلو/عقببرنده
forward spring
طناب شماره سه
forward sale
نسیه فروختن
forward sale
پیش فروش
forward resistance
مقاومت مستقیم
forward reference
ارجاع به جلو
forward reaction
واکنش رفت
forward rate
نرخ سلف
forward purchasing
پیش خرید
forward purchasing
سلف خری
forward sale
بیع سلف
forward sale
بیع سلم
forward conductance
برق رسانایی مستقیم
forward current
جریان ولتاژ مستقیم
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slip
پیش افتادگی
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
forward sales
پیش فروش
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
forward sales
فروش سلف
forward purchase
پیش خرید
forward purchase
خرید سلف
forward purchase
معامله سلف
forward march
قدم رو
forward lap
باله جلو
forward lap
پوشش جلو
forward station
ایستگاه جلو
forward echelon
رده جلوی نبرد
forward echelon
رده جلو
forward dive
شیرجه رو به اب با چرخش
forward delivery
تحویل دراینده
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
forward mode
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward motion
جنبش پیشرو
forward post
پستهای دیده ور جلو
forward post
پست استراق سمع جلو
forward pointer
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward dealing
معامله به وعده
forward observer
دیدبان جلو
forward delivery
تحویل به وعده
forward observer
دیدبان مقدم
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
forward breast
طناب شماره دو
move forward
جلو کشیدن
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
oars forward
پارو به جلو
forward bias
پیشقدر به جلو
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
prop forward
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
push along forward
راه خود را باعجله تعقیب کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com