English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
fourth generation computer کامپیوتر نسل چهارم
Other Matches
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
fourth چهاریک ربع
one fourth ربع
fourth چهارمین
fourth چهارم
fourth estate رکن چهارم مشروطیت
fourth estate نشریات ملی
Fourth of July روز آزادی امریکا
fourth estate مطبوعات عمومی
fourth wheel چهارمینچرخهای
fourth dimension بعد چهارم
fourth dimension بعد زمان
fourth degree of readiness محل دریانوردی station cruising: syn
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
generation فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
fifth generation نسلپنجمکامپیوتر - نسلهوشمصنوعی
third generation نسل سوم
first generation اولیه
from generation to generation نسلا" بعد نسل
first generation سری اول
first generation اولین سری
generation تولید داده یا نرم افزار یا برنامه با استفاده از کامپیوتر
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generation مسافت بین فایل و گونه اصلی آن که در حین ایجاد پشتیبان استفاده میشود
generation تولید
generation تولید کردن
generation چاپ کردن عکس
generation ایجاد
generation تولید نیرو
generation زایش
generation نسل
generation افرینش گسترش
generation کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
generation جدیدترین نوع فناوری
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generation زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation کامپیوتری که به جای دریچه نوری از ترانزیستور استفاده میکند
generation ساخت
succeeding generation نسل بعدی
the rising generation دوره جوانان اینده
system generation ایجاد سیستم
system generation تولید سیستم
they muliplied by generation با زاد و ولدزیاد شدند
third generation computers کامپیوترهای نسل سوم
fifth generation computers کامپیوترهای نسل پنجم
spontaneous generation بی اختیار
gas generation تولید گاز
report generation گهارش زایی
report generation تولید گزارش
second generation computers کامپیوترهای نسل دوم
first generation computers کامپیوترهای نسل اول
spontaneous generation خلق الساعه
spontaneous generation پیدایش خودبخود
spontaneous generation بطیب خاطر
generation of current تولید جریان
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
generation of oscillations تولید نوسان
generation gap شکاف نسلها
impluse voltage generation تولید فشار ضربهای
high tension generation تولید فشار قوی
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
magnetic field generation تولید میدان مغناطیسی
generation data set مجموعه دادههای تولیدی
grid bias voltage generation تولید ولتاژ بایاس شبکه
diesel driven generation set دستگاه محرکه دیزلی
computer شمارنده
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer ماشین الکترونیکی
computer ماشین حساب
computer ماشین متفکر
computer کامپیوتر
computer حسابگر الکترونی
computer رایانه
computer اکامپیوتر
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوتر
guest computer کامپیوتر مهمان
digital computer کامپیوتر
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
hybrid computer کامپیوترترکیبی
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
digital computer کامپیوتردیجیتال
flight computer کامپیوتر پرواز
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
control computer کامپیوتر کنترل
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
digital computer کامپیوتر عددی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
duplex computer کامپیوتر مضاعف
computer word کلمه کامپیوتری
computer vendor فروشنده کامپیوتر
computer utility خدمات کامپیوتری
digital computer کامپیوتر رقمی
computer utility سودمندی کامپیوتر
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
transportable computer پس و پیش کردن
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
serial computer کامپیوترنوبتی
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
parallel computer کامپیوتر موازی
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
one address computer کامپیوتریک ادرسه
one address computer کامپیوتر یک نشانی
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
computer letter حرف کامپیوتری
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game بازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer industry صنعت کامپیوتر
analogue computer کامپیوتر انالوگ
computer language زبان کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتری
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
computer drawing ترسیم کامپیوتری
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
computer family خانواده کامپیوتر
computer center مرکز کامپیوتر
computer camp اردوی کامپیوتر
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
computer architect معمار کامپیوتر
computer architecture معماری کامپیوتر
computer artist هنرمند کامپیوتر
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer engineering مهندسی کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com