Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English
Persian
fractional antedating goal response
خرده پاسخ انتظار هدف
Other Matches
antedating
پیشایند
fractional
کسری
fractional
مربوط به بخشهایی
fractional
مربوط به بخشها
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
fractional T
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
fractional
کوچک
fractional
مانیتن یک عدد اعشاری
fractional size
اندازه کسری
fractional turn
چرخش کسری
fractional sampling
نمونه گیری مکانیکی
fractional rotation
گردش کسری
fractional precipitation
رسوب گیری جزء به جزء
fractional pitch
گام کسری
fractional damage
خسارت جزئی
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
fractional currency
پول خرد
fractional distillation
تقطیر جزء به جزء
fractional error
خطای نسبی
fractional h.p. motor
موتور کوچک
fractional h.p. motor
موتور چنداسب
fractional part
جز کسری
fractional crystallization
تبلور جزء به جزء
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
goal third
گلسوم
keep goal
دروازه بانی
goal
گل
own goal
گل به دروازه خودی
goal
هدف کلی
goal
گل زدن هدفی در پیش داشتن
goal
هدف
goal
مقصد
goal
دروازه بان
goal
دروازه
goal
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
in goal
دروازه بان
goal
گل
[ورزش]
goal box
جعبه هدف
goal gradient
شیب هدف
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
goal mouth
دهانه دروازه
to miss the goal
به گل نزدن
[ورزش]
goal object
شیئی هدف
goal oriented
مقصد گرا
goal kick
شوت بسوی دروازه
goal kick
ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal keeper
دروازه بان
goal judge
داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal games
بازیهای دروازه دار
goal directed
هدف گرا
goal crease
نیمدایره جلودروازه لاکراس
goal crease
محوطه دروازه
goal oriented
هدف گرا
goal posts
پایههای دروازه
goal defence
دفاعگل
goal shooter
گلزن
goal difference
تفاضلگلدرفوتبال
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
goal scorer
گلزن
[ورزش]
goal-oriented
<adj.>
هدف گرا
goal-oriented
<adj.>
مقصد گرا
goal-oriented
<adj.>
هدف دار
to miss the goal
گل نکردن
[ورزش]
goal circle
محدودهگل
goal attack
گلزن
goal programming
برنامه ریزی ارمانی
goal tending
خطای اثر گذاردن روی توپ حلقه
goal throw
پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal umpire
دروازه بان واترپولو
mallet goal
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
penalty goal
پنالتی گل شده
tend goal
دروازه بانی
tend goal
حفظ دروازه
to attain ones goal
بمقصد
to attain ones goal
خودرسیدن
to attain ones goal
بارزوی خودنائل شدن
to make a goal
یک بازی بردن
to make a goal
توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
goal average
گل شماری
goal average
گل اواژ
goal tender
دروازه بان
drop a goal
ضربه زدن بر فراز دروازه
drop goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
dropped goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal
گل از راه دور
field goal
گل
field goal
رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal area
منطقه دروازه
high goal polo
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
to rifle the ball into the goal
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
goal predicates blackness
زغال از سیاهی خبر میدهد
goal line referee
داورخطگل
goal area line
خط دروازه
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
goal keeper line
خط دروازه بان
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
changing the goal keeper
تعویض دروازه بان
all or none response
پاسخ همه یا هیچ
response
عکس العمل به دلیلی
w response
پاسخ کلی
whole response
پاسخ کلی
response
و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
response
1-زمان بین شروع یک عمل کاربر
response
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
response
فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
response
پاسخ
response
واکنش
response
جوابگویی
response
جواب
to make a response
پاسخ دادن
bass response
بم پذیری
color response
پاسخ رنگ
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
spectral response
واکنش طیفی
shading response
پاسخ سایه روشن
response time
زمان پاسخ دهی
response time
زمان واکنش
discriminatory response
پاسخ افتراقی
to make a response
جواب دادن
transient response
واکنش گذرا
conditioned response
واکنش شرطی
response
[commentary]
نظر
response
[commentary]
رای
anatomy response
پاسخ کالبدی
anticipatory response
پاسخ انتظاری
response
[commentary]
پاسخ
voice response
جواب صوتی
vaccum response
پاسخ غیابی
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
response time
زمان پاسخ
consummatory response
پاسخ پایانی
popular response
پاسخ رایج
position response
پاسخ مکانی
preparatory response
پاسخ مقدماتی
content response
پاسخ محتوایی
psychogalvanic response
پاسخ گالوانیکی- روانی
correct response
پاسخ درست
reflection response
پاسخ قرینه
response amplitude
دامنه پاسخ
pilomotor response
پاسخ سیخ شدن مو
conditioned response
پاسخ شرطی
image response
پاسخ تصویر
consultary response
نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
moro response
پاسخ مورو
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
impluse response
پاسخ ایمپولز
image response
رفتار فرکانس تصویر
movement response
پاسخ حرکت
original response
پاسخ ابتکاری
response cost
جریمه
response differentiation
تفکیک پاسخ
response duration
مدت پاسخ
response position
مکان جواب
frequency response
خم دامنه- بسامد
response intensity
شدت پاسخ
response rate
سرعت پاسخ
response set
امایه پاسخ
response strength
نیرومندی پاسخ
response threshold
استانه پاسخ
response time
زمان واگنش
response latency
نهفتگی پاسخ
frequency response
واکنش بسامدی
response generalization
تعمیم پاسخ
emitted response
پاسخ صدوری
electrodermal response
پاسخ برقی پوست
response equivalence
هم ارزی پاسخ
distal response
پاسخ دوربرد
response hierarchy
سلسله مراتب پاسخ
delayed response
پاسخ درنگیده
delayed elastic response
واکنش ارتجاعی تاخیری
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
galvanic skin response
جی اس ار
galvanic skin response
پاسخ برقی پوست
his appeal met no response
پاسخی پدر خواست که اوترسید
medical response dog
سگ سرویس
medical response dog
سگ دستیار
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
stimulus response theory
نظریه محرک- پاسخ
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
stimulus response psychology
روانشناسی محرک- پاسخ
stimulus response model
الگوی محرک- پاسخ
pure color response
پاسخ خالص رنگ
visual righting response
پاسخ تعادل دیداری
modulation frequency response
پاسخ فرکانس مدولاسیون
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
In response (reply) to your letter.
در جواب نامه تان
achromatic color response
پاسخ رنگ بی فام
acquiescent response set
امایه تصدیق
alternate response test
ازمون دو گزینهای
white space response
پاسخ به بخش سفید
stimulus organism response model
الگوی محرک- جاندار- پاسخ
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com