English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (7 milliseconds)
English Persian
fractional damage خسارت جزئی
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
Other Matches
fractional کوچک
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
fractional مربوط به بخشهایی
fractional مربوط به بخشها
fractional اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
fractional مانیتن یک عدد اعشاری
fractional کسری
fractional size اندازه کسری
fractional pitch گام کسری
fractional part جز کسری
fractional h.p. motor موتور چنداسب
fractional h.p. motor موتور کوچک
fractional error خطای نسبی
fractional crystallization تبلور جزء به جزء
fractional precipitation رسوب گیری جزء به جزء
fractional turn چرخش کسری
fractional distillation تقطیر جزء به جزء
fractional currency پول خرد
fractional sampling نمونه گیری مکانیکی
fractional rotation گردش کسری
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
do damage خسارت زدن
damage غرامت ضرر
damage ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
damage اسیب دیدن
damage ضایعات رزمی
damage تاوان
damage خسارت غرامت
damage ضرر
damage اسیب
damage خسارت زدن زیان زدن
damage غرامت معیوب کردن
damage گزند
damage خسارت
damage زیان [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
What's the damage? چقدر خرج روی دستم می افتد؟
damage صدمه دیدن
damage آسیب رساندن به چیزی
damage زیان
damage صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
damage صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage صدمه دیدن ازون
damage ضرر [شوخی] [اصطلاح روزمره]
damage خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
indirect damage ضرر غیر مستقیم
collateral damage خساراتمادیجنگ
water damage خسارت اب دیدگی
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
special damage خسارت مخصوص
proceeding for damage دعوی خسارت
moral damage ضرر معنوی
moral damage خسارت معنوی
material damage خسارت مادی
light damage خسارت جزئی یا سبک
irreversible damage اسیب جبران ناپذیر
general damage خسارت کلی
general damage خسارت عمومی
criminal damage تخریب جزائی
damage control اسیب گیری
damage control کنترل کردن خسارات
damage control کنترل خسارات
damage assessment تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
damage assessment تعیین خسارات
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
consequential damage خسارت غیر مستقیم
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
certificate of damage گواهی خسارت
brain damage اسیب مغزی
actual damage خسارت واقعی
damage criteria میزان خسارات
damage threat احتمال تولید خسارت
damage radius شعاع منطقه خسارت
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
damage radius شعاع خطر مین
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
direct damage ضرر مستقیم
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
damage density چگالی اسیب رسانی
effective damage خسارت موثر
effective damage ضایعات موثر
damage criteria میزان ضایعات
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
accident damage to property خسارت اتفاقی وارده بردارایی
civil damage assessment ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
minimal brain damage کمترین اسیب مغزی موثر
The damage can't have been caused accidentally. آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
to damage somebody's good reputation به شهرت کسی خسارت زدن
damage control bills دستورالعمل کنترل خسارات
sea water damage خسارت اب دریا
damage control book راهنمای کنترل خسارات
damage control party گروه اسیب گیر
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com