Dictiornary-Farsi | framed building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 134 (7 milliseconds)

English	Persian
framed building	ساختمان تیر پایهای


Other Matches

framed	درست شده
framed	ساخته
He was framed.	برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
steel framed structured	ساختمان فولادی
steel framed structured	سازه فولادی
building	ساختمان
building	عمارت دیسمان
building	بنا
to found a building	ساختمانی بینادکردن
the interior of a building	اندرون عمارت
building society	شرکتوام دهندهمسکن
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
to found a building	عمارتی برپاکردن
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
tower building	ساختمان برجی
administrative building	ساختماناداری
containment building	ساختمانمحدودشده
service building	ساختمانسرویس
slab building	ساختلوح
turbine building	ساختمانتوربین
reactor building	ساختمانرآکتور
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
house building	ساختمان مسکونی
industrial building	ساختمان صنعتی
industrial building	بنای صنعتی
machine building	ماشین سازی
main building	ساختمان اصلی
model building	الگوسازی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
nest building	لانه سازی
office building	ساختمان اداری
public building	بنای همگانی
ship building	کشتی سازی
site building	زمین زیربنا
site building	زمین ساختمانی
situation of a building	موقعیت ساختمان
home building	ساختمان مسکونی
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
building line	خط کناری ساختمان
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
building block	کنده ساخت
apartment building	ساختمان اپارتمانی
road building	جاده سازی
bridge building	پل سازی
building connection	انشعاب ساختمان
building construction	معماری
building construction	روسازی
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building limes	اهک ساختمانی
building line	امتداد
building line	راسته
building line	بر ساختمانی
building line	بر ساختمان
administration building	قسمت اداری
administration building	ساختمان اداری
building block	بنا کنده
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks	کنده ساخت
building blocks	بنا کنده
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
body building	ورزش زیبایی اندام
body building	پرورش اندام
body building	بدنسازی
body-building	ورزش زیبایی اندام
body-building	پرورش اندام
body-building	بدنسازی
building site	کارگاه ساختمانی
building site	عرصه
building sites	کارگاه ساختمانی
building sites	عرصه
building log	چوب گرد ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building plant	وسایل ساختمان
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
commercial building	تیم
commercial building	سرای
capital building	سرمایه سازی
building system	سیستم ساختمان
building work	کار ساختمانی
building up of generator	پیش تحریک مولد
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
building unit	واحد ساختمانی
building permit	پروانه ساختمان
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building material	مصالح ساختمان
building component	اجزای ساختمان
building material	مصالح ساختمانی
height of building	بلندی ساختمان
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building official	بازرسان ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
building owner	صاحب کار
commercial building	تیمچه
machine building industry	صنعت ماشین سازی
local building inspector	پلیس ساختمان
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
road building machine	ماشین جاده سازی
word building test	ازمون واژه سازی
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است
a building of small scale	عمارت کوچک
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
basic building materials	مواداولیهساختمان
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
road building slag	شلاکه جاده سازی
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
building trade joinery	نجاری ساختمان
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است