English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
free enterprise system نظام تجارت ازاد
free enterprise system نظام اقتصاد ازاد
Other Matches
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
free enterprise رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
free enterprise کسب ازاد
free enterprise ازادی اقتصادی
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
free economic system نظام اقتصاد ازاد
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
free market system نظام بازار ازاد
enterprise کسب و کار
enterprise اقدام کردن
enterprise عمل تهورامیز
enterprise امرخطیر اقدام مهم
enterprise سرمایه گذاری
enterprise سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise بنگاه اقتصادی
enterprise موسسه اقتصادی
enterprise موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise مبادرت بکاری کردن
enterprise موسسه
enterprise تهور
enterprise اقدام
enterprise قدرت اقدام
enterprise تشکیلات اقتصادی
enterprise تجارتخانه
enterprise دست یازیدن به کاری
enterprise شرکت
enterprise تعهد تجارت
he has no enterprise دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
business enterprise بنگاه بازرگانی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
freedom of enterprise ازادی تجارت
joint enterprise موسسه اقتصادی مشترک
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
public enterprise مدیریتومالکیتعمومی
civilian enterprise موسسه غیرنظامی
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private enterprise شرکت خصوصی
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
state enterprise مالکیت دولتی
business enterprise بنگاه تجاری
state enterprise بنگاه دولتی
private enterprise عمل خصوصی
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
i did that of my own free will به میل خود
free for all داد وبیداد
free will اختیار
free for all زدوخوردهمگانی
having free will ازادکار
having free will فاعل مختار
i did that of my own free will این کار را کردم
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free <adj.> دست و دلباز
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will اراده ازاد
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free ترخیص کردن میدانی
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free حرکت قایق در جلو باد
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free بطور مجانی ازادکردن
free مجاز منفصل
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free ازاد
free مطلق
free مستقل
free اختیاری مختار
free مجانی
free رایگان سخاوتمندانه
free روا
free جایز
free ازادکردن
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free فاقد
free تحویل
free رها
free will اختیاری
free بخشودن
free will ازادی اراده
free will طیب خاطر
free بازیگر ازاد
free موجود در دیسک یا حافظه
free heartedness ازادگی
free heartedness رک گوئی
free hit ضربه ازاد
free living خوش گذران
free living عیاش
free lance اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
free in trade تجارت ازاد
free liver خوش گذران
free lance کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
free lance مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
free list صورت مجانی ها
free legged بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
free living تسلیم هوای نفس
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free play ازاد
free play بازی ازاد
free person حر
free oscillation نوسان ازاد
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free on rail تحویل کالا روی قطار
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free play لق
free play بدون محدودیت
free sample نمونه مجانی
free safety مدافع در منطقه ضعف
free rotation چرخش ازاد
free rocket موشک غیر هدایت شونده
free rocket موشک ازاد
free redical بنیان ازاد
free recall یاداوری ازاد
free radical رادیکال ازاد
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free on quay تحویل دراسکله
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free of charge رایگان
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
free of all average معاف از هرگونه خسارت
free moisture رطوبت سطحی
free moisture رطوبت ازاد
free maneuver حرکت ازاد
free maneuver امکان حرکت ازاد
free maneuver مانور ازاد
free of charge مجانی
free on boand فوب
free of tax بدون مالیات
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of expense بیخرج
free of expense مجانی
free of duty معاف از عوارض گمرکی
free of cost مفت
free of cost مجانی
free living بی بند وبار
free heartedness سخاوت
free list صورت کالاهای بی گمرک
free born ازادزاده
free born دارای حقوق شهرنشینان ازاد
free capital سرمایه گذار پولی
free carrier تحویل به حمل کننده کالا
free carrier یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free climbing صعود ازاد
free competition رقابت ازاد
free dance قسمت ازاد مسابقه رقص بااسکیت
free docks تحویل در بارانداز
free docks نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
free economy اقتصاد ازاد
free eddy جریان متلاطم ازاد
free electron الکترون ازاد
free booter غارتگر
free booter راهزن
free board فاصله بین اب و عرشه کشتی
error free بی خطا
everybody os presumed free of obligation any
everybody os presumed free of اصل بربرائت است
failure free بدون خرابی
fancy free عاری از خیال
fancy free بی علاقه عاری از عشق
fault free بی عیب
fault free بی نقص
flicker free ی ندارد
free a voluntary فاعل مختار
free agency فاعل مختاری
free aqifer سفره ازاد
free association تداعی ازاد
free atmosphere اتمسفر ازاد
free ball توپ بی صاحب
free board عمق یا ارتفاع ازاد
free board ارتفاع سطح اب تا تاج سد
free electron الکترون غیرپیوندی
free good کالای رایگان
free grace توفیق بی منت الهی
free gyro ژایرو ازاد
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
free hand بی اسباب
free hand بی افزار
free handed با سخاوت
free handed بی اسباب
free handedness دست بازی
free handedness سخاوت
free handicap مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
free haul در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
free hearted با سخاوت
free hearted رک گو
free hearted نظربلند
free energy انرژی ازاد
free hearted ازاده
free from slip بدون لغزش
free from slip خالی از لغزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com