English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
free floating anxiety اضطراب فراگیر
Other Matches
anxiety ارنگ
over anxiety اشفتگی اضطراب
over anxiety دل واپسی زیاد
anxiety اضطراب
anxiety اشتیاق نگرانی
anxiety اندیشه
anxiety دل واپسی اضطراب
anxiety تشویش
examination anxiety اضطراب امتحان
castration anxiety اضطراب اختگی
anxiety neurosis روان رنجوری اضطرابی
anxiety hysteria هیستری اضطرابی
anxiety attack حمله اضطراب
basic anxiety اضطراب بنیادی
test anxiety اضطراب امتحان
existential anxiety اضطراب وجودی
objective anxiety اضطراب عینی
neurotic anxiety اضطراب روان رنجوری اضطراب نوروتیک
primary anxiety اضطراب نخستین
real anxiety اضطراب واقعی
separation anxiety اضطراب جدایی
manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار
In a state of despair(anxiety,etc). درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
generalized anxiety disorder اختلال اضطراب فراگیر
taylor manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار تیلور
floating شناور
floating مواج
floating متحرک برروی اب
floating شناوری
floating عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
floating سیال مواج
floating عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
floating جابجا شده
floating پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
floating عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
floating نوک پرواز کننده
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
floating نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
floating علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
floating غوطه ور
floating صاف کردن
floating لیسه کردن
floating اضافی
floating متحرک
floating متغیر
floating UPC ویژه که میتواند روی اعداد اعشاری به سرعت عملیات انجام دهد
floating فاقدوسیله اتصال
floating reamer برقو یا جدار تراش متحرک
floating rates نرخهای بارهای دریایی
floating policy بیمه نامه متغیر
floating point ممیز شناور
floating mine مین سطحی
floating mine مین شناور
floating mastic ملاط قیری
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating mark نقاط مواج عکس هوایی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating light انبان شناورچراغ دار
floating reserve احتیاط سیال
floating dock حوض شناور
floating rib (2) دندهآزادجناقسینه
floating roof سقفشناور
floating sleeve آستینبلندآزاد
floating population جمعیتشناور
floating voter فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
floating trade تجارت دریایی
floating tool ابزار متحرک
floating screed شمشه گچی
floating ribs دندههای ازاد
floating reticle تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating reticle عدسی مواج
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating head تیغهمسطح
floating light کشتی فانوس دار
floating kidney کلیه متحرک
floating bridge پل شناور
floating bridge پل متحرک موقتی
floating capital سرمایه متحرک
floating cargo باری که دردریا است
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
floating charactep دخشه شناور
floating crane جرثقیل متحرک
floating debt بدهی متغیر
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
floating fundation پی شناور
floating drydock حوضچه شناور خشک
floating bearing یاطاقان نوسان دار
floating battery باتری ذخیره
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floating base پایگاه شناور دریایی
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating harbour لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
floating gyro ژایرو شناور
floating grid شبکه شناور
floating aquatics ابزیان شناور
floating audress نشانی شناور
floating axle محور نوسان
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
floating point با ممیز شناور
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
floating point rutine روال ممیز شناور
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floating pontoon bridge پل پونتون
floating exchange rate نرخ متغیرارز
floating tool holder ابزارگیر متحرک
floating point representation نمایش با ممیز شناور
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
floating point basic نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
floating point calculation محاسبات اعداد نمایی یا علمی
floating point constant ثابت ممیز شناور
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
floating-roof tank مخزنسقفشناور
floating exchange rate نرخ شناور ارز
free for all داد وبیداد
free مستقل
having free will ازادکار
i did that of my own free will این کار را کردم
free مطلق
free ازاد
free تحویل
free فاقد
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
i did that of my own free will به میل خود
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free موجود در دیسک یا حافظه
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free will اختیاری
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
having free will فاعل مختار
free اختیاری مختار
free مجانی
free ترخیص کردن میدانی
free بازیگر ازاد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free بطور مجانی ازادکردن
free حرکت قایق در جلو باد
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free رها
free بخشودن
free مجاز منفصل
free جایز
free ازادکردن
free روا
free رایگان سخاوتمندانه
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free <adj.> دست و دلباز
free will ازادی اراده
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free will طیب خاطر
free will اختیار
free will اراده ازاد
free for all زدوخوردهمگانی
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free surface سطح اب ازاد
free support تکیه گاه ازاد
free wheeling خلاصی
free with ones money ولخرج
free world جهان ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free space فضای ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free thought وارستگی از مذهب
free thinking ازادی از قیود مذهب
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free thinkers ازاد فکران
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free wheeling حالت خلاصی
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free swimming شناور
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free surface سطح ازاد
free zone منطقه ازاد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free spokenness رک گویی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path مسافت ازاد متوسط
free of expense مجانی
free spoken بی محابا
mean free path مسافت ازاد میانگین
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free spoken بی پرده
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
free spokenness ساده گویی
free zone منطقه ازاد تجاری
free spillweir سرریز ازاد
free space فضای خالی
free swimming قادر به شنا
free stream جریان ازاد
heart free ازاد ازقید عشق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com