English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
free gyro ژایرو ازاد
Other Matches
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
gyro ژایرو
gyro ژیروسکوپ
gyro وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
gyro repeater تکرار کننده قطبنمای الکتریکی قطبنمای ثانوی
gyro rotor چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
attitude gyro الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
gyro wheel rotor gyro
rate gyro ژایرویی که میزان تغییروضعیت را نشان میدهد
floating gyro ژایرو شناور
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
gyro compass قطبنمای الکتریکی
gyro angle سمت پرتاب اژدر
gyro angle زاویه ژیروسکوپی سمت نجومی
gyro compass قطب نمای ژیروسکوپی
gyro compass قطب نمای نجومی
differential laser gyro دو اشعه لیزر با پلاریزاسیون یکسان که برای یک ژایروبکار میروند
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
gyro magnetic compass قطب نمای ژیروسکوپی ناوژیروسکوپ مغناطیسی
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
free will اختیار
free will ازادی اراده
free will اراده ازاد
free will طیب خاطر
free will اختیاری
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free for all زدوخوردهمگانی
free for all داد وبیداد
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
i did that of my own free will به میل خود
i did that of my own free will این کار را کردم
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free <adj.> دست و دلباز
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free ازادکردن
free مستقل
free مطلق
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free ازاد
free بخشودن
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free تحویل
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free فاقد
free جایز
free اختیاری مختار
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free بازیگر ازاد
free مجاز منفصل
free رها
free رایگان سخاوتمندانه
free روا
free مجانی
free trader بدون گمرک
free tower برج پرش ازاد
free throw پرتاب ازاد
free trader تجارت ازاد
free thought ازادی فکر لامذهب
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free throw پاس بدون مانع
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
free tower برج ازاد
free thought وارستگی از مذهب
free throw پنالتی
free turbine توربین ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
guns free توپها اتش باختیار
free zone منطقه ازاد تجاری
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free world جهان ازاد
to set free ازادکردن
free with ones money ولخرج
free wheeling خلاصی
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling حالت خلاصی
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free vortex گرداب ازاد
free volume حجم ازاد
free on rail تحویل کالا روی قطار
free thinking ازادی از قیود مذهب
free of cost مجانی
free oscillation نوسان ازاد
free person حر
free play بازی ازاد
free play ازاد
free play لق
free play بدون محدودیت
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical رادیکال ازاد
free recall یاداوری ازاد
free redical بنیان ازاد
free rocket موشک ازاد
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
free of cost مفت
free of duty معاف از عوارض گمرکی
free of expense مجانی
free of expense بیخرج
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of tax بدون مالیات
free on boand فوب
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay تحویل دراسکله
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free rocket موشک غیر هدایت شونده
free rotation چرخش ازاد
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream جریان ازاد
free support تکیه گاه ازاد
free surface سطح اب ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free surface سطح ازاد
free swimming شناور
free swimming قادر به شنا
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers ازاد فکران
free spokenness ساده گویی
free spokenness رک گویی
free spoken بی محابا
free safety مدافع در منطقه ضعف
free sample نمونه مجانی
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space فضای ازاد
free space فضای خالی
free spillweir سرریز ازاد
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free spoken بی پرده
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
free from taxes <adj.> بدون مالیات
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
barrier-free بدون حائل
free rider آدم انگل
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
postage-free <adj.> ارسال رایگان
free shipping <adj.> ارسال رایگان
postage-free <adj.> ارسال مجانی
free shipping <adj.> ارسال مجانی
trouble-free <adj.> بدون دردسر
problem-free <adj.> بدون دردسر
trouble-free <adj.> بدون زحمت
free shipping <adj.> حمل رایگان
Free Gothic احیای سبک گوتیک
parallax-free <adj.> بدون اختلاف در رویت
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> دست و دلباز
postage-free <adj.> حمل رایگان
problem-free <adj.> بدون زحمت
heart free ازاد ازقید عشق
setting free عتق
setting free ازاد کردن برده
stimulus free محرک- نابسته
tax free بخشوده از مالیات
tax free معاف از مالیات
the free list صورت کالای بی گمرک
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range آزادچر
free-range خانگی
free-standing خودایستا
set free ازاد کردن
sailing free باد ازاد
heart free مبرا از عشق
free-standing مجزا
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path مسافت ازاد متوسط
mean free path مسافت ازاد میانگین
obsolescence free دستگاه متروک
post free بدون نیاز به تمبر زدن
running free خلاص کار کردن
running free بادبانی با باد پاشنه
free-standing غیرمتصل
free-standing مستقل
free-standing آزاد
I went scot - free . خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
free and easy <idiom> غیر رسمی
free hand <idiom> کاملاآزاد درانجام کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com