Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
free heartedness
سخاوت
free heartedness
رک گوئی
free heartedness
ازادگی
Other Matches
stout heartedness
قوت قلب
stout heartedness
جرات
false heartedness
خیانت
faint heartedness
ترسوئی
faint heartedness
بزدلی
cold heartedness
بیرحمی
cold heartedness
بی عاطفگی
half heartedness
عدم خلوص
half heartedness
بی میلی سردی
kind heartedness
مهربانی
kind heartedness
خوش قلبی
light heartedness
خوشدلی
faint heartedness
فتور
hard heartedness
قساوت
hard heartedness
سنگدلی
open heartedness
راست بازی
open heartedness
خوش گمانی
open heartedness
رک گویی صداقت
free will
ازادی اراده
free will
اختیاری
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will
اختیار
free will
طیب خاطر
free will
اراده ازاد
i did that of my own free will
به میل خود
having free will
ازادکار
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
free for all
زدوخوردهمگانی
free for all
داد وبیداد
i did that of my own free will
این کار را کردم
having free will
فاعل مختار
free
<adj.>
دست و دلباز
free
بازیگر ازاد
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
مجاز منفصل
free
رها
free
ترخیص کردن میدانی
free
بطور مجانی ازادکردن
free
روا
free
فاقد
free
تحویل
free
ازادکردن
free
جایز
free
موجود در دیسک یا حافظه
free
مطلق
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
مسابقه بین این اسبها
free
حرکت قایق در جلو باد
free
بخشودن
free
ازاد
free
مستقل
free
اختیاری مختار
free
مجانی
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
رایگان سخاوتمندانه
free throw
پاس بدون مانع
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
free thinking
ازادی از قیود مذهب
free trader
بدون گمرک
free trader
تجارت ازاد
free tower
برج پرش ازاد
free space
فضای خالی
free thought
وارستگی از مذهب
free thought
ازادی فکر لامذهب
free throw
پنالتی
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free tower
برج ازاد
free throw
پرتاب ازاد
free turbine
توربین ازاد
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone
منطقه ازاد تجاری
guns free
توپها اتش باختیار
free vortex
گرداب ازاد
free of charge
مجانی
free from error
<adj.>
بدون مشکل
heart free
ازاد ازقید عشق
heart free
مبرا از عشق
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free world
کشورهای غیرکمونیست
free verse
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume
حجم ازاد
free WAIS
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling
حالت خلاصی
free wheeling
خلاصی
free with ones money
ولخرج
free world
جهان ازاد
free zone
منطقه ازاد
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free oscillation
نوسان ازاد
free person
حر
free play
بازی ازاد
free play
ازاد
free play
لق
free play
بدون محدودیت
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical
رادیکال ازاد
free on rail
تحویل در راه اهن
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free of cost
مجانی
free of cost
مفت
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
free of expense
مجانی
free of expense
بیخرج
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
free of tax
بدون مالیات
free on boand
فوب
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay
تحویل دراسکله
free recall
یاداوری ازاد
free redical
بنیان ازاد
free rocket
موشک ازاد
free spokenness
ساده گویی
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream
جریان ازاد
free support
تکیه گاه ازاد
free surface
سطح اب ازاد
free surface
مخازن ازاد اب
free surface
سطح ازاد
free swimming
شناور
free swimming
قادر به شنا
free thinker
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker
وبه مذهب بی اعتنا است .
free spokenness
رک گویی
free spoken
بی محابا
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
free rotation
چرخش ازاد
free safety
مدافع در منطقه ضعف
free sample
نمونه مجانی
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free space
فضای ازاد
free spillweir
سرریز ازاد
free spoken
رک گو
free spoken
ساده گو
free spoken
بی پرده
free thinkers
ازاد فکران
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
بدون مالیات
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
free rider
آدم انگل
free rider
آدم لاشخور
free rider
آدم مفت خور
barrier-free
بدون حائل
Free Classicism
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic
احیای سبک گوتیک
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف در رویت
problem-free
<adj.>
بدون دردسر
trouble-free
<adj.>
بدون زحمت
problem-free
<adj.>
بدون زحمت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف منظر
trouble-free
<adj.>
بدون دردسر
free shipping
<adj.>
ارسال مجانی
Free style
[سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed,
<adj.>
دست و دلباز
postage-free
<adj.>
حمل رایگان
free shipping
<adj.>
حمل رایگان
postage-free
<adj.>
ارسال رایگان
free shipping
<adj.>
ارسال رایگان
postage-free
<adj.>
ارسال مجانی
leave someone free to
مخیر گذاشتن کسی
tax free
بخشوده از مالیات
tax free
معاف از مالیات
the free list
صورت کالای بی گمرک
to set free
ازادکردن
weapons free
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range
آزادچر
free-range
خانگی
free-standing
خودایستا
free-standing
غیرمتصل
free-standing
مجزا
stimulus free
محرک- نابسته
setting free
ازاد کردن برده
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path
مسافت ازاد متوسط
mean free path
مسافت ازاد میانگین
obsolescence free
دستگاه متروک
post free
بدون نیاز به تمبر زدن
running free
خلاص کار کردن
running free
بادبانی با باد پاشنه
sailing free
باد ازاد
set free
ازاد کردن
setting free
عتق
free-standing
مستقل
free-standing
آزاد
fat-free
بدونچربی
free and easy
<idiom>
غیر رسمی
free hand
<idiom>
کاملاآزاد درانجام کاری
alcohol-free
<adj.>
بدون الکل
free stroke
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com