English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
free love عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
Other Matches
self love حب نفس
love is everything اصل کارمبحت است
love less فارغ از عشق
love less نا محبوب
my love عزیزم
my love جانم
love معشوقه دوست داشتن
love مهر
love is everything موضوع اصلی محبت است
to be in love عاشق بودن
love some محبوب
to be in love گرفتار بودن
love some دلپذیر
love some عاشق
love some مطبوع
love امتیاز صفر
f. of love دیوانگی عشق
for the love of به عشق ,
for the love of به خاطر,
self love خود دوستی
for the love of بنام ,
love عشق داشتن عاشق بودن
in love <idiom> عاشق شدن
f. of love جنون عشق
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
love عشق
love all هیچ بهیچ
love محبت
love affairs سر وسرعاشقانه
love letter نامه عاشقانه
love affairs معاشقه
love affairs عشق وعاشقی
love affair معاشقه
love affair عشق وعاشقی
To fall in love (with someone). عاشق شدن
sick of love بیمار عشق
the utmost love منتهای دوستی
the utmost love کمال محبت
love making عشقبازی
love-making عشقبازی
love potions شربت سحر امیز
love letters نامه عاشقانه
love affair سر و سرعاشقانه
to make love عشق بازی کردن
to make love عاشقی کردن
Ta, love! [British] سپاس گزارم!
To play for love . عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
excessive love دوستی زیاد
excessive love فرط محبت
a pang of love احساس رنج آور عشق
no love lost <idiom> سوء نیت ،احساسبدی داشتن
fall in love with عاشق شدن به
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
for love or money <idiom> به هر شکلی
fall in love with <idiom> عاشق کسی شدن
fraternal love دوستی برادری
Ta, love! [British] متشکرم!
Ta, love! [British] ممنونم!
to play for love سر هیچ بازی کردن
to play for love تفریحی یا عشقی بازی کردن
calf love هوس
calf love علاقه دمدمی
love life زندگی عشقی و جنسی
love lives زندگی عشقی و جنسی
to fall in love [with somebody] عاشق [کسی] شدن
puppy love عشق بچگانه
puppy love عشق سطحی و زودرس
puppy love عشق نوجوانی
love child حرامزاده - بچهایکهپدرمادرشهرگزبایکدیگرازدواجنکردهاند
love-story رمانیاداستانعشقی
tug-of-love توسطوالدینیکهازهمجداشدهاند
fraternal love محبت برادرانه
lack love ادم بی عشق
love in idleness بنفشه فرنگی
love liness شیرینی
love liness دلربایی
love match عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
love object شیئی محبوب
love philtre شربت عشق انگیز
love philtre مهر دارو شربت سحر امیز
love seat صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
love set بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
love sick بیمار عشق
love sick دلباخته
love sickness بیماری عشق
cupboard love عشق بخود بسته یاغرض الود
love in a mist سیاهدانه دمشقی نوعی گل ساعت
love feast جشن عشاربانی
lady love معشوقه
lady love محبوبه
light o love زن سبک مزاج و دمدمی یکجور رنگ رقص
lighto'love ناپایدار در عشق
lighto'love زن هوسران
lighto'love فاحشه
love alce هرزه
love alce ژدم افسارگسیخته
love alce ادم فاسد
love apple گوجه فرنگی
love begotten حرامزاده
love feast عید دوستی
love feast عید محبت
tug-of-love گرفتنفرزندازروشهایغیرقانونی
queen of love زن زیبا
paternal love دوستی پدرانه
love potion شربت سحر امیز
love potion مهر دارو شربت عشق امیز
love potions مهر دارو شربت عشق امیز
mutual love محبت ازدوسر
paternal love محبت پدری
platonic love عشق افلاطونی
professed love ادعای عشق یا محبت
professed love محبت ادعا شده
professed love دوستی زبانی
provocative of love عشق انگیز
queen of love ناهید
queen of love زهره نام الهه زیبایی
queen of love عشق
mutual love دو سقی دوسره
motherly love محبت مادری
love worthy شایان
love worthy قابل عشق بازی
motherly love دوستی مادرانه
love song غزل
love worthy عشق ورزی
love song سرود عاشقانه
love lies bleeding گل همیشه بهار
to fall in love with a woman عاشق زنی شدن
to fall in love with a woman بزنی عاشق شدن
head over heel in love <idiom> یک دل نه صد دل عاشق شدن
To love someone from the bottom of ones heart . کسی را از صمیم قلب دوست داشتن
love meŠlove my dog دوستان مرا چون دوستان خودبدانید
in love - engaged - married عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
She fell in love at first sight . با یک نظرعاشق شد
Their love led to marriage . عشقشان بازدواج کشید
love lies bleeding زلف نوعروسان
love lies bleeding گل تاج خروس
To fall in love at first sight. بانگاه اول عاشق شدن
A mothers love for her children. عشق مادر نسبت به فرزندانش
love-hate relationship رابطهمتغیرودارایفرازونشیب
She married for love ,not for money . بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
love thy neighbour as thyself همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
the love of money is the root of all evil <idiom> حب دنیا هست راس هر خطا
In is an affair of the heart . Love is blind . کار کار دل است
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
i did that of my own free will به میل خود
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free for all داد وبیداد
free for all زدوخوردهمگانی
i did that of my own free will این کار را کردم
free رایگان سخاوتمندانه
free بازیگر ازاد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free حرکت قایق در جلو باد
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free جایز
free ازادکردن
free بخشودن
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free مجانی
free اختیاری مختار
free مستقل
free مجاز منفصل
free ازاد
free رها
free بطور مجانی ازادکردن
free ترخیص کردن میدانی
free روا
free تحویل
free فاقد
free مطلق
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free <adj.> دست و دلباز
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free will اختیاری
free will ازادی اراده
free will طیب خاطر
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free will اختیار
free will اراده ازاد
problem-free <adj.> بدون دردسر
problem-free <adj.> بدون زحمت
parallax-free <adj.> بدون اختلاف منظر
free thought وارستگی از مذهب
free heartedness ازادگی
free zone منطقه ازاد تجاری
free support تکیه گاه ازاد
free thought ازادی فکر لامذهب
free throw پنالتی
free throw پرتاب ازاد
free throw پاس بدون مانع
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free tower برج ازاد
free tower برج پرش ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com