English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
free of forwarding costs <adj.> حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.> ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.> ارسال مجانی
Other Matches
free of shipping costs <adj.> ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.> حمل رایگان
free of shipping costs <adj.> ارسال رایگان
forwarding حمل ونقل
forwarding حمل و نقل
forwarding حمل
forwarding ارسال
forwarding agency نمایندگی حمل و نقل
forwarding agent عامل حمل و نقل
forwarding agent واسطه حمل و نقل
forwarding agent متصدی حمل ونقل
forwarding agent نماینده حمل و نقل
forwarding country کشور فرستنده
forwarding instruction دستورات حمل
forwarding merchant حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
forwarding merchant کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
forwarding address آدرس پستی جدید
on costs هزنههای ثابت
on costs هزینههای غیرمستقیم
at all [any] costs <adv.> در هر حال [بی شرط]
costs هزینه دادرسی
with costs بعلاوه هزینه دادرسی
with costs با هزینه دادرسی
costs خسارت دادرسی
overall costs هزینه کلی
overall costs هزینه کامل
total costs هزینه کلی
estimate of costs تخمین مخارج
At all costs . At any price . به هر قیمتی که شده
I must get hold of her at all costs. بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
taxation of costs مالیات هزینه دادرسی
environmental costs مضار زیست محیطی
total costs هزینه کامل
historical costs هزینه واقعی
historical costs هزینه اولیه
design costs هزینههای طراحی
What costs little is little esteemed . <proverb> آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
costs of proceedings هزینه دادرسی
costs of proceedings مخارج عدلیه
building costs هزینههای ساختمان
average costs معدل هزینه کل محصولات
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs هزینههای سرمایهای
carriage costs هزینه باربری
carriage costs هزینه حمل و نقل
comparative costs هزینههای نسبی
fixed costs هزینههای ثابت
avoidable costs هزینههای قابل اجتناب
costs arabicus قسط شیرینی
bill of costs صورت هزینه دادرسی
It costs quite a bit . کلی پولش می شود
holding costs مخارج نگهداری
internalization of costs داخلی کردن هزینه ها
spillover costs عوارض منفی خارجی
spillover costs هزینههای خارجی
transaction costs هزینههای معاملاتی
valuation of costs ارزش گذاری هزینه ها
wage costs مخارج دستمزد
operational costs هزینههای عملیاتی
construction costs هزینه های ساخت و ساز
to carry costs هزینه مرافعه دادن
ordering costs هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
storage costs هزینههای انبارداری
supplementary costs هزینههای مکمل
supplementary costs هزینههای اضافی
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
overhead costs هزینههای اضافی
overhead costs هزینههای بالاسری
standard costs هزینههای نرمال
taxation of costs ارزیابی هزینههای دعوی
overhead costs هزینههای عمومی
recurring costs هزینههای تکرار شونده
standard costs هزینههای استاندارد
running costs پرداختروزانهپول
real costs هزینههای واقعی
implicit costs هزینههای ضمنی
ordering costs هزینههای مربوط به سفارش کالا
prime costs هزینههای اولیه
secondary costs هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
implicit costs هزینههای نامرئی
security for costs تامین هزینه دعوی
construction costs هزینه های ساختمان
material costs هزینههای مواد
selling costs هزینههای فروش کالا
joint costs هزینه مشترک
joint costs هزینههای مشترک
selling costs هزینههای فروش
overhead costs هزینههای حاشیهای
direct materials costs هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
to fix a person with costs هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
additional costs [expenses] هزینه های اضافی
measurement of benefits and costs اندازه گیری منافع و هزینه ها
life cycle costs هزینههای دوره عمر یک محصول
additional costs [expenses] هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom> [فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
having free will فاعل مختار
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free for all زدوخوردهمگانی
free for all داد وبیداد
i did that of my own free will این کار را کردم
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
having free will ازادکار
i did that of my own free will به میل خود
free will اختیاری
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free فاقد
free بخشودن
free ازادکردن
free جایز
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free will ازادی اراده
free will اراده ازاد
free will اختیار
free will طیب خاطر
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free <adj.> دست و دلباز
free موجود در دیسک یا حافظه
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free بازیگر ازاد
free مطلق
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free مستقل
free اختیاری مختار
free تحویل
free مجانی
free رایگان سخاوتمندانه
free روا
free رها
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free مجاز منفصل
free ازاد
free space فضای خالی
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
mean free path مسافت ازاد میانگین
free space فضای ازاد
free rocket موشک ازاد
free rocket موشک غیر هدایت شونده
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free throw پنالتی
free tower برج ازاد
post free بدون نیاز به تمبر زدن
free rotation چرخش ازاد
free safety مدافع در منطقه ضعف
obsolescence free دستگاه متروک
free sample نمونه مجانی
mean free path مسافت ازاد متوسط
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free turbine توربین ازاد
free wheeling حالت خلاصی
free wheeling خلاصی
free with ones money ولخرج
free world جهان ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free zone منطقه ازاد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد تجاری
free thought ازادی فکر لامذهب
free thought وارستگی از مذهب
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free throw پرتاب ازاد
free verse شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume حجم ازاد
free trader بدون گمرک
free vortex گرداب ازاد
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free trader تجارت ازاد
free tower برج پرش ازاد
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
free throw پرتاب بدون مانع برای یار
free throw پاس بدون مانع
free thinking ازادی از قیود مذهب
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free stream جریان ازاد
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
heart free مبرا از عشق
free spokenness ساده گویی
free spokenness رک گویی
free spoken بی محابا
free spoken بی پرده
free redical بنیان ازاد
free spoken ساده گو
free spoken رک گو
heart free ازاد ازقید عشق
free support تکیه گاه ازاد
guns free توپها اتش باختیار
free thinkers ازاد فکران
free thinker وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinker کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free swimming قادر به شنا
free swimming شناور
free surface سطح ازاد
free surface مخازن ازاد اب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com