English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
free of general average معاف از خسارات عمومی
Other Matches
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
free of all average معاف از هرگونه خسارت
free of particular average معاف از خسارات جزئی
General manager . Director general . مدیر کل
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average ایجاد میانگین
average عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average خسارت بحری
average value مقدار میانگین
average value ارزش میانگین
average value مقدار متوسط
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average در حالت کلی
average معدل گرفتن
average میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average مقدار متوسط
average معدل میانگین
average خسارت
average میانگین حسابی متوسط حسابی
average value میانگین
average particular خسارت وارده بر کشتی
over-average <adj.> بیش از حد متوسط
above-average <adj.> بیش از حد متوسط
above average <adj.> بیش از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> بالاتر از حد متوسط
average out میانگین در نظر گرفتن
above-average <adj.> بالاتر از حد متوسط
average میانه متوسط
average حد وسط
average معدل
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
on average [on av.] روی هم رفته
with particular average مشمول خسارات خاص
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
particular average خسارات جزئی
particular average خسارت جزئی
on average [on av.] در حالت کلی
on average [on av.] در میانگین
particular average خسارت خاص
average درجه عادی میانگین
average پیدا کردن
average میانگین موفقیت
average متوسط خسارت در بیمه
average روی هم رفته
average حد متوسط
average میانگاه
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average رویهمرفته بالغ شدن
average متوسط
average میانگین
Nikkei average شاخصسهام درژاپن
simple average میانگین ساده
average cost میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs معدل هزینه کل محصولات
average depth عمق متوسط
weighted average میانگین وزنی
weighted average میانگین موزون
weighted average متوسط وزنی
average price میانگین قیمت
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
average key کلیدوسط
average deviation انحراف متوسط
goal average گل اواژ
goal average گل شماری
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
monthly average متوسط ماهیانه
moving average میانگین غلتان
moving average میانگین متحرک
average adjustment تصفیه خسارت
average available discharge بده میانگینی دسترس
average available discharge بده متوسط مفید
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average clause بند یا ماده خسارت
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average conditions شرایط عادی
average conditions شرایط متوسط
average cost هزینه متوسط
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average cost میانگین هزینه
average voltage ولتاژ متوسط
average yield بازده متوسط
average return بازده متوسط
average radius شعاع میانگاه
average radius شعاع میانه
average productivity بازدهی متوسط
average productivity بهره دهی متوسط
average product تولید متوسط
average product محصول متوسط
average revenue درامد متوسط
average revenue قیمت عادی
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
batting average میانگین توپزنی
batting average میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average میانگین امتیازهای توپ انداز
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
bowling average معدل امتیاز بازیگربولینگ
average speed سرعت متوسط حرکت
average speed سرعت متوسط
average price قیمت متوسط
average heading جهت متوسط مسیر
average flow جریان متوسط
average flow بده میانگین
average expense هزینه متوسط
average error خطای میانگین
average efficiency بازده متوسط
average discharge بده متوسط
average deviation انحراف میانگین
average heading جهت متوسط هواپیما
average input نهاده متوسط
average intensity شدت جریان متوسط
average payment پرداخت متوسط
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average output محصول متوسط
average life عمر متوسط
average life عمر میانگین
average life عمر متوسط اقلام دارائی
average latency تاخیر متوسط
average latency رکود متوسط
average discharge بده میانگین
average propensity to save y/s= APS
average net return بازده خالص متوسط
average variable cost متغیر
average variable cost هزینه متوسط
average variable cost هزینه متوسط متغیر
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
average total cost هزینه متوسط کل
average tax rate نزخ متوسط مالیات
average seek time مدت متوسط جستجو
average purchase rate نرخ متوسط خرید
average revenue product درامد متوسط محصول
average annual precipitation متوسط بارندگی سالینه
earned run average میانگین امتیاز کسب شده
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average reaction rate سرعت متوسط واکنش
average reaction rate مقدار متوسط واکنش
average molecular speed سرعت مولکولی متوسط
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice حد متوسط یخ
average kinetic energy انرژی متوسط جنبشی
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
pass completion average میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average evoked potential پتانسیل فراخوانده متوسط
average degree of polymerization درجه متوسط بسپارش
fair average quality کیفیت متوسط مناسب
average fixed cost هزینه ثابت متوسط
average cost pricing قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
number average degree of polymerization میانگین عددی درجه بسپارش
average daily traffic [ADT] متوسط ترافیک روزانه
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
number average molecular weight میانگین عددی وزن مولکولی
reasonable of average wage fair اجرت المثل
general برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general مربوط به همه چیز
general معمولی و نه مخصوص
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general سرتیپ سرکرده
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general همگانی
general طبقه
in general به طور کلی
general سرتیپ
general عام
general کلی
general عمومی
general جامع همگانی
general متداول
general کلی معمولی
general استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general ژنرال ارتشبد
general همگان
long run average cost curve منحنی هزینه متوسط بلند مدت
general ledger معین عام
general lassitude تب سبک
general lassitude سستی تب
general issue تدارکات عمومی ارتش
general issue ملزومات ارتش
general muster مراسم اجتماعی عمومی
general intelligence هوش عمومی
paymaster general سررشته دار
general layout طرح کلی
general manager مدیر باشگاه
general muster شیپور جمع عمومی
general mobilization بسیج عمومی
general message پیام عمومی
general meeting مجمع عمومی شرکت
general meeting مجمع عمومی
general meeting جلسه عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
general massacre قتل عام
general purpose بدرد هر کاری خورنده
general officer تیمساران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com