Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (6 milliseconds)
English
Persian
free radical
رادیکال ازاد
Search result with all words
free radical addition
افزایش رادیکالی
free radical chain reaction
واکنش زنجیری رادیکالی
free radical polymerization
بسپارش رادیکالی
free radical substitution
استخلاف رادیکالی
Other Matches
radical
افراطی افراط گرا ریشهای
radical
جذر
[ریاضی]
radical
بنیادی
radical
علامت رادیکال
radical
ریشگی
radical
بن رست
radical
بنیان
radical
طرفداراصلاحات اساسی
radical
قسمت اصلی
radical
ریشه
radical
ریشه
[ریاضی]
radical
رادیکال
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
radical
اساسی
radical
ابتدایی
radical
اصلی
radical
ریشگی اساسی
radical
اصل سیاست مدار افراطی
radical
<adj.>
افراطی
radical
<adj.>
تندرو
radical
تندرو
radical
<adj.>
رادیکال
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
acid radical
ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
radical economists
منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
acid radical
بنیان اسید
acid radical
ریشه اسید
radical intiator
اغازگر رادیکالی
radical sign
علامت جذر
radical inhitator
بازدارنده رادیکالی
radical behaviorism
رفتارگرایی افراطی
radical economists
اقتصاددانان رادیکال
radical ion polymerization
بسپارش یونی رادیکال
free will
اختیاری
free for all
داد وبیداد
free for all
زدوخوردهمگانی
You are free to go now.
اکنون آزادید بروید.
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
i did that of my own free will
به میل خود
free
<adj.>
دست و دلباز
free will
اختیار
free will
اراده ازاد
free will
طیب خاطر
having free will
فاعل مختار
having free will
ازادکار
free will
ازادی اراده
free
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free
ترخیص کردن میدانی
free
مستقل
free
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
بازیگر ازاد
free
اختیاری مختار
free
رها
free
مجانی
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
مسابقه بین این اسبها
free
بطور مجانی ازادکردن
free
مجاز منفصل
free
روا
free
رایگان سخاوتمندانه
free
مطلق
free
ازاد
free
حرکت قایق در جلو باد
i did that of my own free will
این کار را کردم
free
موجود در دیسک یا حافظه
free
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free
فاقد
free
تحویل
free
بخشودن
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
free
جایز
free
ازادکردن
leave someone free to
مخیر گذاشتن کسی
free tower
برج ازاد
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
free tower
برج پرش ازاد
free trader
تجارت ازاد
free throw
پرتاب بدون مانع برای یار
free throw
پاس بدون مانع
free thinker
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker
وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinkers
ازاد فکران
free thinking
ازادی از قیود مذهب
free thought
وارستگی از مذهب
free thought
ازادی فکر لامذهب
free throw
پنالتی
free throw
پرتاب ازاد
free swimming
قادر به شنا
free trader
بدون گمرک
guns free
توپها اتش باختیار
free zone
منطقه ازاد تجاری
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
heart free
مبرا از عشق
free world
کشورهای غیرکمونیست
free world
جهان ازاد
free with ones money
ولخرج
free wheeling
خلاصی
free wheeling
حالت خلاصی
free wheeling
بازی بدون نقشه قبلی
free zone
منطقه ازاد
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
free WAIS
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free vortex
گرداب ازاد
free volume
حجم ازاد
free verse
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free turbine
توربین ازاد
heart free
ازاد ازقید عشق
free on rail
تحویل کالا روی قطار
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
free oscillation
نوسان ازاد
free person
حر
free play
بازی ازاد
free play
ازاد
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free play
لق
free play
بدون محدودیت
free position
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
تحویل در راه اهن
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free of cost
مجانی
free of cost
مفت
free of duty
معاف از عوارض گمرکی
free of expense
مجانی
free of expense
بیخرج
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
free of tax
بدون مالیات
free on boand
فوب
free on board
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay
تحویل دراسکله
free recall
یاداوری ازاد
free redical
بنیان ازاد
free spoken
بی پرده
free spoken
بی محابا
free spokenness
رک گویی
free spokenness
ساده گویی
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream
جریان ازاد
free support
تکیه گاه ازاد
free surface
سطح اب ازاد
free surface
مخازن ازاد اب
free surface
سطح ازاد
free spoken
ساده گو
free spoken
رک گو
free spillweir
سرریز ازاد
free rocket
موشک ازاد
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
free rotation
چرخش ازاد
free safety
مدافع در منطقه ضعف
free sample
نمونه مجانی
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space
فضای ازاد
free space
فضای خالی
free swimming
شناور
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
بدون مالیات
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
barrier-free
بدون حائل
free rider
آدم انگل
free rider
آدم لاشخور
free rider
آدم مفت خور
Free Classicism
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic
احیای سبک گوتیک
Free style
[سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
problem-free
<adj.>
بدون دردسر
trouble-free
<adj.>
بدون زحمت
problem-free
<adj.>
بدون زحمت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف در رویت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف منظر
trouble-free
<adj.>
بدون دردسر
Free Tudor
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed,
<adj.>
دست و دلباز
postage-free
<adj.>
حمل رایگان
free shipping
<adj.>
حمل رایگان
postage-free
<adj.>
ارسال رایگان
free shipping
<adj.>
ارسال رایگان
postage-free
<adj.>
ارسال مجانی
free shipping
<adj.>
ارسال مجانی
mean free path
مسافت ازاد متوسط
tax free
معاف از مالیات
the free list
صورت کالای بی گمرک
to set free
ازادکردن
weapons free
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range
آزادچر
free-range
خانگی
free-standing
خودایستا
free-standing
غیرمتصل
free-standing
مجزا
free-standing
مستقل
tax free
بخشوده از مالیات
stimulus free
محرک- نابسته
mean free path
مسافت ازاد میانگین
obsolescence free
دستگاه متروک
post free
بدون نیاز به تمبر زدن
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com