Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
frequency shift
انحراف یا شیفت فرکانس
Search result with all words
frequency shift keying
روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
Other Matches
right shift
تغییر مکان به سمت راست
shift
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shift
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shift
در یک ثبات کلمه یا داده که یک بیت به چپ یا راست منتقل میشود و بیت انتها از بین می رود
shift
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
shift
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است
shift
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
shift
کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift
نوبتکاری
shift
تعویض
shift
تغییر جهت
shift
تغییر مکان انتقال
shift
تغییر دادن
shift out
تغییر مکان به بیرون
shift out
انتقال به بیرون
to shift
تعویض کردن
to shift
عوض کردن
shift
انتقال
shift
تبدیل
shift
تبدیل صورت
shift
دگرگونی
shift
انتقال جابجا کردن
shift
کلیدمبدل
shift
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shift
تغییرجهت
shift
تغییرمسیر دادن
shift
انتقال دادن
shift
تغییرمکان دادن
shift
تعویض کردن
shift
پخش کردن
shift
توط ئه
shift
حقه
shift
نقشه خائنانه
shift
تعبیه
shift
ابتکار
shift
نوبتی استعداد
shift
نوبت کار
shift
نوبت تعویض
shift
تغییر مکان
shift
تناوب
shift
بوش
shift
انتقال
shift
تغییرمکان
shift
شیفت کار
shift
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift
حرکت دادن
shift
انتقال تیر دادن
shift
گروهکار
shift
نوبتکار
shift
تغییرمحل شعاعی
shift
جابجایی شعاعی
shift
جابجایی مرکزقوس
shift
نوبت کاری
shift
جابه جایی
shift
حرکت
shift
جابجائی
shift
تغییردادن
shift
مبدله
prime shift
نوبت اول
phase shift
اختلاف فاز
phase shift
تغییر فاز
phase shift
تغییر زاویه فاز
nonreversal shift
تغییر ناوارون
red shift
انتقال سرخ
shift click
ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
ring shift
تغییر مکان حلقهای
ring shift
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
rightward shift
انتقال به طرف راست
shift backward
انتقال به عقب
reversal shift
تغییر وارون
red shift
جابجایی به سوی قرمز
red shift
تغییر مکان سرخ
shift backward
حرکت به سمت عقب
to shift to the new building
اسباب کشی کردن
shift schedule
برنامه زمان کاری
figures shift
مبدله ارقام
figure shift
کلید یا کد مبدل کاراکتر
end around shift
shift circular
end around shift
تغییر مکان دورگشتی
doppler shift
جابجایی دوپلر
doppler shift
تغییر مکان دوپلری
doppler shift
انتقال دوپلری
doppler shift
اندازه پدیده دوپلر
shift of a curve
انتقال یک منحنی
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
logical shift
تغییر مکان منطقی
logic shift
تغییر مکان منطقی
letter shift
مبدله حروف
left shift
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
left shift
تغییر مکان به چپ
image shift
جابجایی تصویر
hydride shift
جابجایی هیدریدی
die shift
تغییر مکان حدیده
shift schedule
برنامه نوبت کاری
stick shift
دندهی دستی
trajectory shift
انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
to shift one's lodging
تغییردادن منزل
to shift off responsibility
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shift a burden
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
to make a shift
تاه کردن
to make a shift
گذراندن
to make a shift
ساختن
night shift
شیفتشب شبکار
graveyard shift
شیفت سوم کار
[در ۲۴ ساعت]
shift schedule
برنامه شیفت کاری
make-shift
<adj.>
موقتی
gear shift
دسته دنده اتومبیل
stick shift
دسته دنده
graveyard shift
شیفت شب تا صبح
to make a shift
موفق شدن
to make a shift
با تدبیروکوشش
stokes shift
جابجایی استوک
shift instruction
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
shift forward
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
shift forward
انتقال به جلو
shift fire
انتقال دادن اتش
shift fire
انتقال اتش دادن
shift downward
حرکت به سمت پائین
shift downward
انتقال به سمت پائین
shift colors
تعویض پرچم ناو
shift of a curve
جابجائی یک منحنی
shift of a tax
انتقال مالیات
split shift
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
shift upward
حرکت به سمت بالا
shift upward
انتقال به طرف بالا
shift the rudder
معکوس کردن سکان
shift the rudder
تغییر دادن سکان
shift register
ثبات تغییر مکان
shift register
ثبات تغییرمکان
shift reagent
واکنشگر جابجایی
shift colors
پرچم را تعویض کنید
demand shift
تغییر تقاضا
circular shift
تغییر مکان دایرهای
alkyl shift
جابجایی الکیلی
blue shift
جابجایی به سوی ابی
shift keys
کلید shift
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
کلید shift
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
arithmetic shift
تغییر مکان حسابی
associative shift
جابجایی تداعی
demand shift
انتقال تقاضا
chemical shift
جابجایی شیمیایی
demand shift
جابجائی تقاضا
circular shift
تغییر مکان حلقوی
deflection shift
تغییرات سمت گردش در سمت
deflection shift
تغییرات انحراف
circular shift
شبفت مدور
cyclic shift
تغییر مکان چرخهای
phase shift circuit
مدار تغییر فاز
make shift construction
طرح پیشنهادی
make shift construction
طرح موقتی
magnetic pinion shift
استارت مغناطیسی
shift lock key
دکمهقفل
phase shift control
تنظیم با تغییر فاز
manual pinion shift
استارت دستی
statip shift register
ثبات تغییر مکان ایستا
law of red shift
قانون انتقال سرخ
dynamic shift register
ثبات تغییر مکان پویا
shift of tax burden
انتقال بار مالیات
letters shift ltrs
مبدله حروف
magnetic gear shift
دسته دنده مغناطیسی
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
chemical shift equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
chemical shift non equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
frequency
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency
فراوانی
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
کثرت وقوع
frequency
تواتر
frequency
تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency
فرکانس
frequency
بسامد
frequency
فراوانی تردد
frequency
تکرار
frequency
فرکانس تناوب
line frequency
فرکانس خط
line frequency
فرکانس شبکه
medium frequency
بسامد متوسط
low frequency
بسامد کم
low frequency
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
marginal frequency
بسامد کناری
maximum frequency
فرکانس حداکثر
circular frequency
تکرار دورانی
low frequency
فرکانس پایین
measuring frequency
فرکانس سنجش
low frequency
فرکانس کم
low frequency
کم بسامد
mains frequency
فرکانس شبکه
limiting frequency
بسامد حدی
lift frequency
تعداددفعات حمل بار
impluse frequency
فرکانس پالس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com