Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
English
Persian
friction feed
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
friction feed
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
Other Matches
friction
اصطکاک
friction
مالش
friction
حساسیت
friction
مالش اختلاف
friction
سایش
friction
اصطکاک
[فیزیک]
friction factor
ضریب اصطکاک
coefficient of friction
ضریب اصطکاک
coefficient of friction
ضریب مالش
hydraulic friction
اصطکاک ابی
economic friction
موانع اقتصادی
economic friction
اصطکاک اقتصادی
internal friction
چسبندگی
fluid friction
اصطکاک روغنی
friction clutch
کلاچ اصطکاکی
friction coefficient
ضریب اصطکاک
friction pile
شمع مالشی
friction match
کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
friction pile
شمع اصطکاکی
internal friction
وشکسانی ویسکوزیته
kinetic friction
اصطکاک جنبشی
magnetic friction
مالش مغناطیسی
rolling friction
اصطکاک غلتشی
side friction
اصطکاک جانبی
skin friction
مقاومت پوسته
static friction
اصطکاک در استانه حرکت
static friction
اصطکاک ساکن
tax friction
اصطکاک مالیاتی
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
internal friction
گرانروی
friction surface
سطح اصطکاک ترمز
friction tape
نوار چسب
friction velocity
سرعت اصطکاکی
friction welding
جوشکاری مالشی
gear friction
اصطکاک چرخ دنده
internal friction
اصطکاک درونی
internal friction
سایش درونی
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
internal friction
اصطکاک داخلی
friction strip
نوارآتشزن
circular friction saw
اره کمانهای اصطکاکی
sliding friction
اصطکاک لغزشی
angle of friction
زاویه اصطکاک
angle of friction
زاویه مالش
angle of internal friction
زاویه اصطکاک داخلی
friction loss in pipes
افت بار در لوله ها
surface friction drag
پسای اصطکاک سطح
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
friction horse power
توان تلف شده
friction for fittings and valves
اصطکاک در شیرها و بستها
gear friction losses
تلفات اصطکاکی جعبه دنده
brush friction loss
اتلاف مالشی زغال
coefficient of internal friction
ضریب اصطکاک داخلی
magnetic friction clutch
کلاج مالشی مغناطیسی
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
four column friction screw press
پرس اصطکاکی چهار ستونی
vincent friction screw press
پرس وینسنت
feed
خوراک
feed
علیق
feed
تغذیه کردن
feed
درون گذاشت
feed
خوراندن
feed
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feed
تغذیه گردن
feed
کاررساندن
feed
چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
feed
سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
feed
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feed
جلو بردن
feed
خوراندن تغذیه کردن
feed
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed
خوراک دادن
feed
خوردن
to feed off
چاق کردن
to feed off
پرواری کردن
to be out at feed
درچرابودن
to be off ones feed
افتادن
to be off ones feed
ازخوراک
feed
پروردن چراندن
feed
خوراک علوفه
feed
خورد
jackpot feed
لولهتغذیهمحتوایپول
chicken feed
<idiom>
یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
bottle-feed
بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
feed someone a line
<idiom>
فریب دادن
pin feed
قرقرهای
spoon-feed
<idiom>
ساده کردن چیزی برای کسی
pin feed
خورد سنجاقی
parallel feed
خورد موازی
paper feed
خورش کاغذی
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
main feed
تغذیه اصلی
force-feed
واخوراندن
to feed ones eyes
چشم چرانی کردن
feed tube
مجرایعبورغذا
sprocket feed
محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
to feed oneself
غذاخوردن
stall feed
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
tractor feed
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
tractor feed
تغذیه کاغذ پیوسته
breast-feed
شیر پستان دادن
pin feed
تغذیه ممتد کاغذ
breast-feed
با پستان شیردادن
force-feed
به زور خوراندن
force-feed
به زور به خورد کسی دادن
feed dog
دندهزیرین
feed lever
اهرم دندانهچرخ
feed pin
سوزنتغذیه
feed table
صفحهعلوفه
stall feed
پرواری کردن
card feed
خورد کارت
feed belt
نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
feed heater
دستگاه صرفه جویی درحرارت
feed hole
سوراخ پیش بر
feed holes
سوراخهای پیشبر
feed hopper
ناودان پیش بری
feed mechanism
مکانیزم تغذیه
feed pipe
لوله تغذیه
feed pitch
گام پیش بری
feed pump
پمپ سوخت رسانی
feed pump
پمپ تغذیه
feed reel
حلقه خوراننده
feed belt
نوار خوراک دهنده
feed back
بازخورد
cross feed
خورد متقابل
cross feed
تغذیه عرضی
cutler feed
تغذیه کاتلر
face down feed
خورد رو به پایین
face up feed
خورد رو به بالا
feed back
بازخور
feed back
بکارگیری اطلاعات حاصله
feed back
اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
feed back
فیدبک
feed roller
غلتک پیش بر
feed stock
مواد اولیه
chicken feed
غذای جوجه
chicken feed
مبلغ ناچیز
spoon-feed
باقاشق غذا دادن
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
spoon feed
باقاشق غذا دادن
line feed
تعویض خط
line feed
تعویض سطر
line feed
گذرخط
line feed
تغذیه خط
form feed
تغذیه کاغذ
form feed
خورش ورقه
feed stock
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
feed tank
مخزن اب
feed tank
مخزن سوخت
feed track
شیار پیشبری
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
magazine feed
تغذیه مخزن
oil feed pipe
لولهتغذیهروغن
support
[nourish, feed]
غذا دادن
line feed character
دخشه تعویض پذیر
for peanuts
[and for chicken feed]
<idiom>
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
support
[nourish, feed]
تغذیه کردن
support
[nourish, feed]
خوراک دادن
dial feed press
پرس میزی گردان
dial feed press
پرس رولور
power feed cable
کابل تغذیه برق
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
form feed character
کاراکتر تغذیه فرم
power feed cable
کابل برق رسانی
force feed oiler
روغندان فشاری
petrol feed pump
پمپ تغذیه بنزین
axial feed method
روش تغذیه محوری
sight feed lubricator
روغندان
paper feed channel
کانالتغذیهکاغذ
paper feed key
کلیدتغذیهکاغذ
tractor feed mechanism
مکانیسم تغذیه تراکتوری
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed.
شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
force feed circulation oiling
روغنکاری گردشی تحت فشار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com