Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
frontal bone
استخوان پیشانی
Other Matches
frontal
قدامی
frontal
روبرو
frontal
تمامرخ
frontal
از جلو
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
frontal
پیشانی
frontal
جبههای
frontal lobe
لب قدامی مغز
frontal plane
سطح تاجی
frontal lobe
قسمت قدامی دونیمکره مخ
frontal attack
حمله جبههای
frontal attack
تک جبههای
frontal lobe
قطعه پیشانی
frontal sinus
سینوسجلویی
frontal lobe syndrome
نشانگان قطعه پیشانی
frontal association area
منطقه ارتباطی پیشانی
orbital frontal cortex
قشر پیشین حدقهای
bone
خواستن درخواست کردن
bone
تقاضاکردن
t bone
گوشت و استخوان گاو بشکل حرف T
bone
عظم
bone
استخوان
bone
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
to the bone
<idiom>
به طور کامل
knuckle bone
قاب بازی
knuckle bone
کعب
knuckle bone
سه قاب
knuckle bone
برامدگی بندانگشت
long bone
استخوانهای دراز
shin bone
درشت نی
scroll bone
استخوان فرفرهای
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
malar bone
استخوان گونه
maxillary bone
استخوان ارواره
navicular bone
استخوان زورقی
occipital bone
استخوان قمحدوه
parietal bone
اهیانه
pertrosal bone
استخوان سنگی یاحجری
ridge bone
تیره پشت
ridge bone
ستون فقرات پشت
ridge bone
استواری
ridge bone
استحکام
shin bone
قصبه کبری
skin and bone
پوست واستخوان
bone dry
خیلی خشک
bone dry
خشکیده
bone dry
کسی که لب به مشروب الکلی نمیزند
bone dry
جایی که نوشیدن مواد الکلی در آن قدغن است
alveolar bone
استخوانحفرهای
nasal bone
استخوانبینی
To set a bone.
استخوان جا انداختن
It is now dry as a bone .
حالاحسابی خشک شده است
bone of contention
<idiom>
دلیل برای جنگیدن
funny bone
<idiom>
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
as dry as a bone
مثل چوب
[خشک]
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
herring-bone
[نقش تزئینی جناغی]
bone china
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
wishing bone
جناغ مرغ جناغ
skin and bone
لاغر
splint bone
استخوان ساق نازک نی
splinter bone
قصبه صغری
splinter bone
ساق کوچک قزن قفلی
spoke bone
زند بالا
spoke bone
زند اعلی
stirrup bone ;stirrup bone
استخوان رکابی
temporal bone
استخوان گیجگاه
thigh bone
استخوان ران
thigh bone
فخد
to have a bone to pick
بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
tympanic bone
استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
ungual bone
استخوان ناخنی
stifle bone
کاسه زانوی اسب
knuckle bone
قاب
marrow bone
قاب زانو
ankle bone
کعب
anvil bone
استخوان سندانی
back bone
rope ridge
bone ache
استخوان درد
bone black
عاج سیاه
bone conduction
رسانش استخوانی
bone glue
سریشم استخوانی
bone oil
روغن استخوانی
bone setter
شکسته بند
bone setting
شکسته بندی
breast bone
استخوان سینه
ankle bone
استخوان قوزک
aitch bone
استخوان کفل
funny bone
خوش مزگی
bone marrow
مغز استخوان
bone marrow
مخ
marrow bone
زانو
bone marrow
مغز قسمت عمده
bone marrow
جوهر
marrow bone
استخوان مغز دار
bone of contention
مایه نفاق
ckeek bone
استخوان گونه
zygomatic bone
استخوان گونه
funny bone
استخوان ارنج
funny bone
شوخی
breast bone
عظیم قص
cannon bone
استخوان ساق پا
carpal bone
حجره گرزن
huckle bone
استخوان لگن
huckle bone
قاب
huckle bone
استخوان قوزک کعب
the humeral bone
استخوان بازو
the humeral bone
استخوان عضد
the humeral bone
بازو
the humeral bone
عضد
hurl bone
استخوان ران اسب
tongue bone
لامی
hyoid bone
استخوان لامی
innominate bone
استخوان بی نام
innominate bone
استخژان چاربند که از سه استخوان درست شده است
huckle bone
استخوان چاربند
foot bone
خرده استخوان پا
foot bone
غوزک مچ پا
frontomalar bone
استخوان پیشانی وگونه
fish bone
استخوان ماهی
green bone
نیزه ماهی
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
cuttle bone
کف دریا
herring bone
استخوان شاه ماهی
herring bone
معماری یا طرح چپ و راست
collar bone
ترقوه
fish bone
خارماهی
what is bred in the bone will come out in the flesh
<proverb>
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
work someone's finger to the bone
<idiom>
تمام تلاش را به کار بستند
work one's fingers to the bone
<idiom>
خیلی سخت کار کردن
herring bone bond
نماچینی جناغی
A bone has stuck in my throat .
یک استخوان توی گلویم گیر کرده
rag-and-bone man
دورهگرد دستفروش
herring bone bond
رج چینی جناغی
price cut to the bone
کمترین قیمت
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w.
<proverb>
دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com