English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
frontier line خط وسط صفحه شطرنج
Search result with all words
He crossed the frontier(border-line). ازمرز رد شد
Other Matches
frontier سرحد
frontier مرز
frontier صف جلو لشکر
frontier خط فاصل مرزی
costal frontier مرز ساحلی
costal frontier نوار مرزی ساحلی
frontier police پلیس مرزبانی
delivered at frontier تحویل در مرز
frontier treaty معاهده مرزی
utility frontier مرز مطلوبیت
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
production frontier مرز تولید
coastal frontier حدود ساحلی
coastal frontier نوار مرزی ساحلی
production possibility frontier مرز امکانات تولید
utility possibility frontier مرز امکانات مطلوبیت
named place of delivery at frontier تحویل در مرز مشخص
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing فاصله سطور
line by line milling فرز کردن سطری
line-up ردیف ایستادن تیم
off line غیر متصل
the line صف
on line help کمک مستقیم
in line همراستا
on line در خط
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
off line قطع
off line منفصل
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
on line مستقیم
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
mean line خط میان
down the line <idiom> درآینده
old line محافظه کار
line by line سطر به سطر
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line <idiom> ناصحیح
line out با خط علامت گذاشتن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line شمشیر در وضع حمله
down the line ضربه از کنار زمین
line up <idiom> به صف کردن
down line بار کردن پایین خطی
out of line خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
on the line هواپیمای اماده پرواز
along line در خط
off line برون خطی
line شعبه
line خط زدن
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line جبهه جنگ
line سیم
line صفی در خط
line در سمت
line محصول
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
line خط صف
line طناب خط
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line رشته بند
line ردیف
line سطر
line لجام
line : خط کشیدن
line خط
line پوشاندن
line استرکردن
line ترازکردن
line اراستن
line بخط کردن
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line : خط
by line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
by line خط دوم یافرعی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
overhead line سیمکشی هوایی
phantom line خط فرضی
peaked line خط پاره پاره
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line نشانگر سینه
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
overhead line خط هوایی
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
lyman line خط لیمان
mach line موج ضربهای ضعیف
pipe line خط لوله
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
loop line دوراهی
percolation line خط نفوذ
penny a line پست
line transformer مبدل خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line voltage ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
pass a line رد کردن طناب
peaked line خط چین
phase line خط خیز
phase line خط مبداء حرکت جنگی
phantom line خط سری
line width پهنای خط
profile line نیمرخ زمین
load line خط بار
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
penny a line ارزان نویس بی مایه
on line system سیستم درون خطی
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
offside line خط فرضی موازی با دروازه
out line font قلم متغیر
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
lumber's line خط سینه ناو
on line database پایگاه داده درون خطی
orienting line خط توجیه
penny a line ارزان
out line font فونت متغیر
multipoint line خط چند نقطهای
neutral line خط بی اثر
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line خط قیمت
poverty line خط فقر
message line خط مخابره
median line میانه
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
mooring line طناب مهار مین
mooring line سیم مهار
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
out of line coding کدگذاری برون خطی
outhaul line برون کش
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
private line خط خصوصی
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mason's line ریسمان کار
line of scrimmage خط فرضی تجمعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com