English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (2 milliseconds)
English Persian
fruit branch شاخهمیوه
Other Matches
fruit بر
fruit فرزند میوه دادن
fruit فایده
fruit سود
fruit میوه
fruit ثمر
fruit میوه
fruit machine جک پات
stone fruit میوه هسته دار
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
fruit machines جک پات
passion fruit میوهی گل ساعت
to bear fruit باریا میوه دادن
myrobalan fruit شیر امله
key fruit نگین
dried fruit خشکبار
dried fruit میوه خشک کرده
early fruit میوه پیش رس یا زودرس
fruit bat خفاش میوه خوارنواحی گرمسیر
fruit clipper کشتی سریع میوه بر
fruit of the womb میوه رحم
fruit pulp گوشت میوه
fruit sugar fructose=
fruit fly کرم میوه
fruit flies کرم میوه
fruit wall چفته
fruit vegetables صیفیجات
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
fruit juice آب میوه
kiwi fruit میوهکیوی
Do you have any fresh fruit? آیا میوه تازه دارید؟
fruit salad سالاد میوه
fruit cocktail میوهایکهپیشازغذاخوردهشود
fruit-cake کیک میوه ایی
citrus fruit آبمیوهها
stone fruit میوه الویی
fruit-wall چفته
fruit of the womb میوه دل
fruit-picking ladder نردبانمیوهچینی
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
To pick flowers(fruit). گل ؟(میوه ) چیدن
Please pass round the fruit . لطفا" میوه را دور بگردانید
principal types of citrus fruit انواععمدهمرکبات
section of a stone fruit: peach قسمتهایمختلفمیوههایهستهدار
section of a pome fruit: apple قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
principal types of stone fruit انواععمدهمیوههایهستهدار
fresh water ; fruit juice. آب شیرین (تازه )؛آب میوه
A reounding slap ; Juicy fruit. سیلی آبدار :میوه آبدار
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
principal types of tropical fruit انواععمدهمیوههایگرمسیری
Fresh flowers (fruit,eggs,milk). گل ( میوه ،تخم مر غ ،شیر )تازه
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch شاخه [دانشی]
no branch شغل بدون رسته
Y-branch انشعابفرعی
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
branch [تیرک گوتیک در طاق]
branch رشته [دانشی]
branch رشته ساقه
branch تقسیم
branch شعبه زدن
branch دایره قسمت
branch رسته
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch شاخه
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch انشعاب
branch شاخه دراوردن
branch بخش
branch شعبه رشته
branch منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch مشتق شدن
branch جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch شاخه شاخه شدن
branch شاخ
branch فرع
branch رشته
branch شعبه
branch line خط فرعی
olive branch شاخ زیتون
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
branch clip گوشیپزشکی
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
What is your branch of study? رشته تحصیلیتان چیست ؟
branch depot امادگاه رستهای
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
branch pipe پنجه اگزوز
branch duct مجرایشاخهای
olive branch اولاد
branch cutter اهن دهره
double branch چهارراهه
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch extension اتصال موازی فرعی
duty branch رسته خدمتی
branch circuit مدار انشعابی
every branch of knowledge هرشاخه ازعلوم
executive branch فرماندهی
executive branch officer line : syn
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
connecting branch اتصال یا پیوستگی
condeitional branch انشعاب شرطی
branch of a company شعبه شرکت
branch office شعبه
branch office دفتر شعبه
branch switch کلید
case branch انشعاب شرطی
conditional branch انشعاب شرطی
branch instruction دستورالعمل انشعاب
branch head دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch extension اتصال شنت
branch address نشانی انشعاب
basic branch رسته اولیه
root and branch کاملا
root and branch اساسا
root and branch ازریشه
branch cutter شاخه بر
branch cutout فیوز انشعاب
branch line شاخه
branch lines خط فرعی
grid branch مدار شبکه
branch lines شاخه
service branch انشعاب
artillery branch رسته توپخانه
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
duty branch رسته
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
air branch قسمت امور هوایی
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
branch material position شغل سازمانی
branch material curriculum برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
branch qualified officer افسر متخصص رستهای
upper branch of meridian نصف النهار برین
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
branch supply pipe منبعشاخهای
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
branch immaterial position شغل همه رستهای
foam branch pipe لوله کف ساز
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com