Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
fuel lines
خطوطسوخت
Other Matches
fuel
سوخت ماده قابل اشتعال
fuel
بنزین
fuel
سوخت موتور
fuel
سوخت گیری کردن
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
سوخت دادن
fuel
غذا
bi fuel
کار کند
fuel
تقویت سوخت گیری کردن
fuel
اغذیه
fuel
تحریک کردن تجدید نیرو کردن
bi fuel
موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
fuel
سوخت
solid fuel
سوخت جامد
domestic fuel
سوخت خانگی
fuel pump
پمپ بنزین
fuel pump
پمپ سوخت
fuel storage
انبار سوخت
hypergolic fuel
سوخت فوق حساس
fuel oil
مازوت
fuel oil
نفت سیاه
fuel endurance
قدرت پایداری سوخت
fuel economy
اقتصاد سوخت
fossil fuel
سوخت سنگوارهای
fuel consumption
مصرف سوخت
fuel cell
پیل سوختی
fuel oil
نفت کوره
chemical fuel
سوخت شیمیایی
bunker fuel
سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
fuel endurance
میزان تکافوی سوخت
fuel engineering
مهندسی سوخت
fuel meter
سوخت سنج
fuel manifold
چندراهی سوخت
fuel injection
سوخت رسانی
fuel grade
درجه سوخت
fuel gas
سوخت گازی
fuel gas
گاز
fuel filter
صافی بنزین
fuel filter
صافی سوخت
aviation fuel
سوخت هواپیما
hypergolic fuel
سوخت خیلی حساس به اشتعال
rocket fuel
سوخت راکت
jet fuel
سوختجت
rocket fuel
سوخت موشک
thickened fuel
سوخت جامد
thickened fuel
سوخت تغلیظ شده
fuel rod
میلهسوخت
unusable fuel
سوخت غیرقابل استفاده
fuel pellet
ساچمهسوخت
fuel injector
انژکتورسوخت
fuel bundle
متمرکزکنندهسوخت
fuel control
کنترلسوخت
raw fuel
سوخت خام
power fuel
سوخت
fuel gauge
نمایشبنزین
gas fuel
سوخت گازی
liquid fuel
سوخت مایع
fuel tap
شیر سوخت
fuel tank
باک
fuel tank
مخزن سوخت
type of fuel
نوعسوخت
peptized fuel
سوخت تغلیظ شده
to add fuel to fire
نمک بر زخم پاشیدن
fuel tank flap
درباکبنزین
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
fuel control unit
واحد کنترل سوخت
fuel transfer pipe
لولهانتقالسوخت
spent fuel port
قسمتسوختمصرفشده
fuel: enriched uranium
سوختاورانیم
fuel: natural uranium
سوختاورانیمطبیعی
new fuel storage room
اتاقذخیرهسوختجدید
flexible fuel tubing
لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
fuel air pump
بوستر سوخت
fuel handling sequence
سکونساستعمالسوخت
failed fuel canning
قوطیکردنسوختمصرفشده
external fuel tank
مخزنسوختبیرونی
fuel tank vent
هواکش تانک سوخت
fuel supply pump
پمپ سوخت رسانی
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line
لوله سوخت رسانی
fuel oil mixture
مخلوط روغن و سوخت
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
to add fuel to fire
آتش را دامن زدن
failed fuel bay
صفحهسوختمصرفشده
canned failed fuel
لولهسوختزائد
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
air/fuel mixture
مخلوطهواوسوخت
brake specific fuel consumption
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
To add fuel to (fan) the flames.
آتش را دامن زدن
bladder type fuel call
باک لاستیکی
spent fuel storage bay
صفحهذخیرهسوختمصرفشده
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
diesel fuel oil filter
صافی سوخت موتور دیزل
low fuel warning light
چراغهشدارکمبودبنزین
fuel air mixture ratio
نسبت مخلوط سوخت و هوا
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
bladder type fuel cell
باک لاستیکی
lines
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
outside lines
خطوط حمله
by-lines
کار یاشغل اضافی وزائد
lines
خط زدن
lines
نسب
lines
جبهه جنگ
lines
سیم
lines
در سمت
lines
صفی در خط
lines
لوله منفردی در سیستم سیالات
lines
خط صف
lines
رسن
lines
طناب خط
by-lines
خط فرعی راه اهن
by-lines
خط دوم یافرعی
lines
لاین
lines
محصول
lines
طرز
lines
رشته
lines
شعبه
lines
اتصال فیزیکی به ارسال داده
lines
خط
lines
پوشاندن
lines
طناب سیم
lines
سطر
lines
ریسمان
lines
رشته بند
lines
دهنه
lines
ردیف
lines
: خط کشیدن
lines
خط انداختن در
lines
خط دار کردن
lines
حدود رویه
lines
بخط کردن
lines
لجام
lines
اراستن
lines
جاده
lines
: خط
lines
ترازکردن
lines
استرکردن
passage of lines
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
inside lines
خطوط حمله شمشیربازی
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
picket lines
خط پرچین
curvature lines
خطوط منحنی
papillary lines
خطهای برجسته انگشتها
passage of lines
عبور از خط
load lines
علایم بارگیری
striped lines
خطوط راه راه
[همچون نقش محرمات]
marriage lines
گواهی نامه عروسی
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
lazy lines
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
open lines
خطوط باز شطرنج
curvature lines
خطوط مدور
picket lines
خط نرده ها
suspension lines
خطوطآویزان
hot lines
خط تلفنی بیست و چهار ساعته
two parallel lines
دو خط موازی
voltage between lines
ولتاژ بین خطوط
symmetry lines
خطوط تقارن
stream lines
خطوط جریان
spectral lines
خطوط طیفی
picket lines
خط دستکها
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
return lines
خطهای بازگشتی
retrace lines
خطهای بازگشتی
hot lines
تلفن قرمز
lines of latitude
خطوطعرضجغرافیایی
lines of longitude
خطوططولجغرافیایی
side lines
محوطه بیرون از خط کناری
extension lines
خطوط دنباله
lines of force
خطوط نیرو
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
flow lines
خطوط جریان
flying lines
لولههای متحرک
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
front lines
خط مقدم جبهه
front lines
خطوط مقدم
front lines
خطوط جلو جبهه
main lines
کانال اصلی
main lines
نهر مادر
main lines
نهر اصلی
clothes lines
ضبه زدن و انداختن حریف
party lines
خط دستهای
main lines
خط اصلی
punch-lines
جمله اساسی واصلی
balmer lines
خطوط بالمر
adjacent lines
خطهای مجاور
buttock lines
نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
active lines
خطهای فعال
contour lines
خطوط میزان منحنی
contour lines
منحنی تراز
contour lines
خط هم ارتفاع
cotidal lines
خطوط هم مد
cotidal lines
خطوط مدیکسان
dark lines
خطوط تاریک
dedicated lines
خطوط اختصاصی
absorption lines
خطوط دراشامی
absorption lines
طیف جذبی
drawing lines
خط کشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
