Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
full and final settlement
تسویه تمام و کمال
Other Matches
settlement
استقرار
settlement
تسویه پرداخت
settlement
مشکن مستعمره
settlement
ته نشینی مسکن
settlement
کلنی
settlement
حل و فصل توافق بنگاه
settlement
تسویه
settlement
پرداخت
settlement
نشست
settlement
تصفیه پرداخت
settlement
تصفیه
settlement
واریز
settlement
زیست گاه
settlement
توافق
settlement
اسکان
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
settlement forecast
پیش بینی نشست
settlement day
روز واریز روز پرداخت
settlement day
روز تسویه
settlement by abandonment
تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
settlement of a dispute
رفع اختلاف
settlement terms
شرایط پرداخت
voluntary settlement
صلح محاباتی
settlement terms
شرایط تسویه
settlement ratio
نسبت نشست
settlement of the foundation
نشست پی گاه
settlement of the dam
نشست سد
settlement of disputes
حل و فصل اختلافات
settlement of disputes
تسویه منازعات
settlement of disputes
حل اختلاف
settlement of credit
تسویه اعتبار
settlement of account
صلح
settlement of abutments
نشست تکیه گاه
voluntary settlement
صلح غیرمعوض
seat of settlement
محل نشست ساختمان
marriage settlement
مهریه
marriage settlement
مهر
judicial settlement
حل اختلاف قضایی
judicial settlement
تسویه قضایی
amicable settlement
تسویه دوستانه
amicable settlement
سازش
amicable settlement
صلح
amicable settlement
مصالحه
marriage settlement
نفقه اطفال
pacific settlement
حل مسئلهای از طرق مسالمت امیز
peaceful settlement
تسالم
peaceful settlement
سازش
pacific settlement
تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
to reach an amicable settlement
دستیافتن به حل و فصل دوستانه
[حقوق]
final
پایانی
final
اخرین
final
نهایی
final
غایی قطعی
final
قاطع
final
نهائی
final
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final
غایی
final
مسابقه نهایی
final
تهایی
final
قطعی
final
فینال
final value
ارزش نهایی
final diameter
قطر نهایی
semi-final
نیم پایانی
semi-final
مسابقات نیم پایانی
final drive
محرکه محور عقب
final goods
کالای نهائی
Cup Final
بازیفینال
final goods
کالا برای مصرف نهائی
final heading
مسیر پرواز نهایی
final heading
سمت پرواز یا حرکت نهایی
final instrument
معادل act final
final invoice
صورت حساب نهایی
final judgement
حکم نهایی
final measurement
اندازه گیری نهایی
final payment
پراخت نهائی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
final award
رای قطعی
semi-final
نیمه نهایی
final destination
مقصد نهایی
final demand
تقاضای نهائی
final decision
رای قطعی و نهایی
final cut
برش نهایی
final cinditions
شرایط فینال
final cinditions
شرایط پایانی
final drive
چرخ گرداننده نهایی شنی
final assembly
نصب نهایی
final assembly
مونتاژ نهایی
final approach
مسیرنهایی فرود هواپیما
final approach
مسیر نهایی فرود
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act
قطعنامه
final act
سند نهایی
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
final payment
پرداخت نهایی
final price
قیمت نهائی
to have the final
[last]
word
<idiom>
حرف خود را به کرسی نشاندن
final temperature
درجه حرارت نهایی
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final result
نتیجه نهایی
final report
گزارش نهایی
final protocol
مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final drive
گرداننده نهایی
quarter final
یک چهارم نهایی
quarter-final
یک چهارم نهایی
final term
جمله نهایی
final whistle
سوت پایان
[ورزش]
final position
وضعیت نهایی
final shaving
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
final price
اخرین قیمت
final test
ازمایش نهائی
final state
حالت پایانی
final process
دستور اجرای حکم
final velocity
سرعت نهایی
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final awards judgements
احکام قطعی
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
final boiling point
نقطه جوش پایانی
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.
بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
full well
بسیارخوب
to the full
<idiom>
خیلی زیاد ،به طور کامل
full well
خوب خوب
in full
کاملا
in full
تمام وکمال
full and down
ناو پر بار و سنگین
to the full
به منتهادرجه
to the full
کاملا
full
تمام تکمیل
full
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full
چرخش با پشتک کامل
full
چرخیدن ژیمناست
full
ابوینی
full
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full
انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
سیر
full
پر
full
فول اکنده
I'm full.
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
full
انباشته
full
مملو
full
تمام
full
پر لبریز
full
کامل
full
بالغ رسیده
full
سیری
full
پرکردن پرشدن
full
صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد
full
شرح محل یک دایرکتوری
full
کد فایل در آن ذخیره شده است
full up
پر- مملو - لبریز
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full and by
پرونیمهپر
full
پری
full
تمام قدرت
full
پر کردن درون چیزی تا حد امکان
full
ارسال داده روی کانال در دو جهت
full
کامل یا شامل همه چیز
full
که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full time
تمام روز
full time
پیوسته کاری تمام وقت
full time
پیوسته کار
full tilt
بسرعت
full tilt
باسرعت زیاد
full summer
چله تابستان
full summer
عین تابستان
full subtractor
تمام کاهشگر
full step
گام کامل
full time
زمان اشتغال بکار
full timer
شاگردتمام روز
full timer
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
full tracked
تمام زنجیر
full tracked
تمام شنی
full tracked
خودرو تمام شنی
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
full track
شنی دار کامل
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full to repletion
انباشته
full view
نمای تمام رخ
full to repletion
پرپر
full to repletion
پر
full step
یک قدم کامل
full spinner
حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full point
نقطه پایان جمله
full power
اختیارات تام
full sail
بابادبانهای گسترده
full rubber
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
full production
تولید در حداکثرفرفیت
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
full production
تولید کامل
full powers
اختیارات تام
full pay
مواجب تمام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com