Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
fully hydraulic machine
دستگاه تماما " هیدرولیکی
Other Matches
fully automatic machine
دستگاه تماما"خودکار
fully automatic machine
تمام اتومات
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog .
مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
hydraulic machine
دولاب
hydraulic machine
ماشین اب بلندکنی
fully
کاملا
fully
حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل
fully
از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
fully
تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
fully
سیر
fully
تماما
fully-fledged
انجام تمام وکمال
fully-grown
رشدکاملکرده
fully cooked
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
well done
[fully cooked]
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully paid
که حقوق خودراتمام میگیرد
fully authorized
تام الاختیار
fully qualified
جامع الشرایط
fully responsible
مکلف
fully empovered
دارای اختیارات تام
fully automatic
تمام اتوماتیک
fully automatic
کاملا" خودکار
The place was fully packed .
گوش تا گوش آدم نشسته بود
It hast fully registered with her .
درود گرم وصمیمانه
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
fully formed characters
کاراکترهای چاپی
The project is not fully developed yet.
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
fully ionized plasma
پلاسمای تمام یونیزه
hydraulic
هیدرولیکی
hydraulic
وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
hydraulic
ابی
hydraulic
مربوط به اب
hydraulic
روغنی
hydraulic
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
hydraulic acid
جوهرنمک
hydraulic pressure
فشار اب
hydraulic pressure
فشار هیدرولیکی
hydraulic press
پرس هیدرولیکی
hydraulic oil
روغن رانش
hydraulic resistance
پایههیدرولیکی
hydraulic motor
موتور هیدرولیکی
hydraulic mortar
ملات اب بند
hydraulic mortar
ملات ابی
hydraulic conductivity
ضریب ابگذری
hydraulic construction
ساختمان ابی
hydraulic pump
پمپ هیدرولیکی
hydraulic radius
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
hydraulic radius
شعاع هیدرولیک
hydraulic tappet
تاپت هیدرولیکی
hydraulic cement
سیمانی که در زیر اب میگیرد
hydraulic cement
سیمان ابی
hydraulic cement
سیمان اب بند
hydraulic conductivity
هدایت ابی
hydraulic system
سیستم هیدرولیک
hydraulic acid
اسید کلریدریک
hydraulic roller
غلطک ئیدرولیکی
hydraulic ram
تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
hydraulic shovel
بیلمکانیکی
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
hydraulic friction
اصطکاک ابی
hydraulic coupling
اتصالهیدرولیک
hydraulic lime
اهک اب بند
hydraulic lime
اهک ابی
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
hydraulic jump
پرش هیدرولیک
hydraulic jump
جهش هیدرولیک
hydraulic jump
جهش هیدرولیکی
hydraulic jack
جک هیدرولیکی
hydraulic gradient
شیب هیدرولیک
hydraulic fluid
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
hydraulic hose
شلنگهیدرولیکی
hydraulic engine
موتورهیدرولیکی
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydraulic drag
کشش ابی
hydraulic cylinder
سیلندرهیدرولیکی
hydraulic engine
موتور ابی
hydraulic lock
قفل هیدرولیکی
hydraulic gradient
شیب ابی
hydraulic pipe
خط لوله هیدرولیکی
hydraulic line
خط لوله هیدرولیکی
hydraulic pallet truck
ماشینحملبارهیدرولیکی
hydraulic tracer control
کنترل پیستونی
oil hydraulic transmission
گیربکس هیدرولیکی
hydraulic booster unit
تقویت کننده هیدرولیکی
flap hydraulic jack
جکهیدولیکبالههواپیما
hydraulic lime engineering
ملاط ابی
hydraulic lime engineering
ملاطی که در زیراب سفت میشود
hydraulic fill dam
سد خاکریز ابی
hydraulic shock absorber
ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic pressure test
ازمایش فشار اب
hydraulic shock absorber
کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic shock absorber
ضربه گیر روغنی
Fully exposed (over-exposed)to the sun.
درسینه آفتاب
two way machine
ماشین دو راهه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
بیت اجرا میشود
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
دستگاه
machine
ماشین
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
براده برداشتن
machine
تراشیدن ماشین
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
milling machine
ماشین فرز
milling machine
دستگاه فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
machine word
کلمه ماشین
milling machine
ماشین تراش
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine fault
نقص ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
کارگردان ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine oil
روغن ماشین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine operator
اپراتور ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine translation
ترجمه ماشینی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine time
زمان ماشین کاری
machine learning
فراگیری ماشین
machine error
خطای ماشین
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine down time
زمان توقف ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine language
زبان ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine independent
مستقل از ماشین
machine gunner
مسلسل چی
machine frame
چارچوب دستگاه
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
fax machine
فاکس
fuelling machine
ماشینسوخت
scouring machine
ماشین سایش
machine hall
راهرویماشین
rowing machine
ماشینپایی
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
accept machine
دستگاه پذیرنده
sub-machine guns
تیربار خودکار
sub-machine guns
تیربار دستی
virtual machine
دستگاه مجازی
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine
دستگاه سیم پیچی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
fruit machine
جک پات
pinball machine
ماشین پینبال
pinball machine
ماشین ساچمه پران
sub-machine gun
مسلسل دستی
sub-machine gun
تیربار دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
boring machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
دریل
[ابزار]
facsimile (machine)
دستگاه فکس
fax (machine)
دستگاه فکس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com