Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 115 (7 milliseconds)
English	Persian
functional relationship	رابطه تابعی
Other Matches
relationship	ارتباط
relationship	وابستگی نسبت
relationship	رابطه
relationship	بستگی
relationship	نسب
relationship	قرابت
relationship	خویشاوندی
relationship	نحوه اتصال دو چیز مشابه
relationship	رابطه [ریاضی]
What is your relationship?	با هم چه نسبتی دارید ؟
relationship	خویشی
working relationship	رابطهکاریوحرفهای
foster relationship	قرابت رضاعی
inverse relationship	ارتباط معکوس
fiduciary relationship	رابطه امانی
direct relationship	وابستگی مستقیم
direct relationship	ارتباط مستقیم
degree of relationship	درجه خویشاوندی
contractual relationship	رابطه قراردادی
communal relationship	روابط ناحیهای
linear relationship	رابطه خطی
marriage relationship	خویشاوندی سببی
foster relationship	خویشاوندی رضاعی
relationship therapy	درمان ارتباطی
relationship by marriage	مصاهره
relationship by marriage	خویشاوندی سببی
relationship by marriage	قرابت سببی
relationship by bood	قرابت نسبی
mutual relationship	رابطه متقابل
marriage relationship	قرابت سببی
cause and effect relationship	رابطه علت و معلولی
causal relationship	رابطه علی
blood relationship	خویشاوندی نسبی
blood relationship	قرابت نسبی
We bear no relationship to each other .	باهم نسبتی نداریم
relationship by blood	قرابت نسبی
bonds of relationship	قیود خویشاوندی
relationship by blood	خویشاوندی نسبی
bonds of relationship	رشته قوم وخویشی
parent child relationship	رابطه پدر و پسر
wealth saving relationship	رابطه ثروت و پس انداز
love-hate relationship	رابطهمتغیرودارایفرازونشیب
confidnetial relationship with client	حفظ اسرار موکل حفظ اسرارمشتری
average marginal relationship	رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
confidnetial relationship with client	حفظ اسرار صاحب کار
functional <adj.>	بدرد خور
functional <adj.>	دارای مزیت
functional <adj.>	باصرفه
functional <adj.>	مفید
functional <adj.>	اجرا شدنی
functional <adj.>	هدفمند
functional <adj.>	شایسته
functional <adj.>	درست
functional <adj.>	سودمند
functional <adj.>	قابل استفاده
functional <adj.>	قابل اجرا
functional <adj.>	مناسب
functional <adj.>	عملی
functional <adj.>	به درد بخور
functional	سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional	وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional	وابسته به شغل وپیشه
functional	مربوط به نحوه کار چیزی
functional	رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional	مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional	اصول مبادی
functional	اصلی
functional	اساسی
functional	وفیفه دار
functional	تابعی وفیفه مندی
functional	در حال کار
functional	کارکردی
functional	تابعی
functional <adj.>	کارکردی
functional defect	نقص کارکردی
functional deafness	ناشنوایی کارکردی
functional character	دخشه وفیفه بندی
functional description	شرح وفیفهای
functional blindness	نابینایی کارکردی
functional autonomy	خود مختاری کارکردی
functional analysis	آنالیز تابعی [ریاضی]
functional finance	سیاست مالی اصولی
functional unit	واحدعملیاتی
functional design	طرح وفیفه مندی
functional design	طرح وفیفهای
functional unit	واحد در حال کار
functional unit	واحد وفیفه مند
functional team	تیم عمل کننده
functional team	تیم اجرایی
functional specification	مشخصه عملیاتی
functional shift	تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
functional relation	رابطه تابعی
functional psychosis	روان پریشی کارکردی
functional psychology	روانشناسی کارکردی
functional programming	برنامه نویسی تابعی
functional maps	نقشههای کارکردی
functional group	گروه عاملی
functional fixedness	تثبیت کارکردی
functional unit	واحد در حال کار واحد تابعی
functional validation	اعتباریابی کارکردی
functional distribution	توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional distribution	توزیع اساسی
functional disorders	اختلالهای کارکردی
functional diagram	نمودار وفیفه مندی
functional condition code	کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
functional distribution of income	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
functional units of a computer	واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
functional residual capacity	فرفیت باقیمانده عملی
functional principle [Technology]	عاملیت
functional principle [Technology]	کارکرد
activating effect of functional group	گروه زیاد کننده فعالیت
directive effect of functional groups	اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
activating effect of functional group	گروه فعال ساز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com