English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
Other Matches
futures قراردادهای اینده
futures معاملات سلف
futures قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
futures contract قرارداد سلف
deal in futures معامله سلف کردن
dealing in futures معامله سلف
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
to deal in futures معامله سلف کردن
to deal in futures معامله پیش کردن
futures contract قرارداد اینده
futures market بازار خرید و فروش سلف
futures exchange خرید اتی
futures exchange مبادله سلف
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
goods اجناس
available goods کالاهای موجود
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods کالاها
goods امتعه
goods جنس
goods کالا
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
overdue goods کالاهای تحویل نشده
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
order for goods سفارش کالا
perishable goods perishables
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای ممنوعه
the goods in question کالای موردبحث
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
hazardous goods امتعه خطرناک
heavy goods کالاهای سنگین
producer's goods مواد تولیدی
producer's goods کالاهای مولد
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer goods کالاهای سرمایهای
producer goods کالاهای تولیدی
on receipt of the goods برسیدن کالا
heavy goods محصول صنایع سنگین
heavy goods ماشین الات سنگین
intermediate goods کالاهای واسطهای
investment goods کالاهای سرمایهای
inwards goods کالاهای وارداتی
knit goods کش بافت
knit goods کالای کش بافت
lien on goods حق حبس کالا
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
merit goods کالاهای مطلوب
merit goods کالاهای ایده ال
mixed goods کالاهای مختلط
narrow goods نوار قیطان
nondurable goods کالاهای بی دوام
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
narrow goods کاذی باریک
on receipt of the goods بوصول کالا
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
intermediate goods کالاهای واسطه
prohibited goods کالاهای منع شده
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods اجناس ذرعی
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
valuable goods اشیاء باارزش
valuable goods اشیاء بهادار
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
goods wagon واگنحملکالا
transport of goods حمل و نقل بار
transport of goods رفت و آمد بار
substandard goods اجناس بنجل
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Contraband goods. کالای قا چاق
manufactured goods کالایکارخانهساز
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods تحریم کردن کالا
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
spot goods کالاهای موجود
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft goods کالاهای بی دوام
smuggled goods کالای قاچاق
secondhand goods کالاهای دست دوم
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
public goods کالاهای عمومی
proprietary goods کالاهای اختصاصی
spot goods کالاهای اماده تحویل
staple goods کالای بسیار ضروری
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods کالاهای حمایتی
substitute goods کالاهای جانشین
stolen goods کالای مسروقه
stolen goods مال مسروقه
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
stolen goods اموال مسروقه
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
hazardous goods کالاهای خطرناک
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
capital goods دارایی ثابت
collective goods مانند جاده
collective goods پارک و غیره
consumption goods کالاهای مصرفی
business goods کالای تولیدی
consumer's goods کالای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
complementary goods کالاهای مکمل
competitive goods کالاهای مورد رقابت
common goods کالای مورد نیاز عموم
capital goods کالاهای سرمایهای
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
luxury goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods trains قطار حمل کالا
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
dry goods اجناس خشک
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
attractive goods کالاهای جذاب
appropriation of goods ضبط مال التجاره
acceptance of goods پذیرفتن کالا
acceptance of goods قبول کردن کالا
consumer goods کالای مصرفی
dry goods خشکبار
handling of goods جابجایی امتعه
handling of goods جابجایی کالا
fate of goods وضعیت کالا
final goods کالای نهائی
final goods کالا برای مصرف نهائی
finished goods کالاهای ساخته شده
finished goods کالاهای اماده فروش
goods receiving کالاهای دریافتی
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods afloat کالای در راه
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods and services کالاها و خدمات
goods on consignment کالاهای امانی
goods in pledge کالای گروی
goods in transit کالاهای عبوری
goods intake کالاهای دریافتی
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای دریافتی
fancy goods کالاهای تجملی
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
d. in second hand goods دست فروش
goods inwards کالاهای درحال تحویل
d. in second hand goods سمسار
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
goods receiving کالاهای درحال تحویل
discount of goods تخفیف روی کالا
dress goods قماشهای زنانه
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
durable goods کالاهای بادوام
hard goods اجسام سخت
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
goods received note برگه دریافت کالا
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
transportation of goods [American E] رفت و آمد بار
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
transportation of goods [American E] حمل و نقل بار
handing stolen goods اخفاء مال مسروقه
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
cost of goods manufactured قیمت تمام شده تولید
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
the goods are orlie in pledge کالا در گرو اوست
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
receiver of stolen goods مال خر
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
labor intensive goods کالاهای کاربر
bogie goods van واگنحملکالا
bogie goods truck کامیونحملکالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com