English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (6 milliseconds)
English Persian
gable-entry راهروی ورودی
Other Matches
gable سه گوش بالای پنجره یا کنار شیروانی
gable سرپناه سه گوش سقف سراشیب از دو سمت سه گوشی کنار شیروانی لچکی
gable سنتوری
gable جناقی
gable سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
gable wall دیوار سنتوری
bell-gable ناقوس خانه
corbel-gable شیروانی پله پله
cross-gable [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Dutch gable سنتوری دو خم
gable-shoulder پایه سنتوری
gable roof پشت بام شیروانی دار
corbie gable شیروانی پله پله
gable roof شیروانی سنتوری
gable vent پنجرهزیرشیروانی
gable wall دیوار لچکی
gable roof شیروانی
end gable نمای جانبی
gable roof بام دوشیب
gable stud پایهچوبیسهگوش
gable-and-valley roof سقفسهگوشودرهایمانند
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry دخول
entry ثبت
no entry ورودممنوع
right of entry حق ورود
re-entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
entry شرکت کننده
entry آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry ورود راهرو
entry ثبت دردفتر ثبت
entry قلم
entry فقره
entry چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
entry اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry مدخل
re-entry اعاده تصرف
re-entry ورود
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry اعاده تصرف
re entry ورود
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry ادخال
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry راه راهرودر
entry عمل ورودی
entry ورود
port of entry بندر مقصد
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of entry بندرمحل ورود
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
make an entry وارد کردن
make an entry ثبت کردن
key entry دخول کلیدی
home use entry اعلامیه مصرف
double entry دفتر داری مضاعف
single entry حسابداری فردی
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry ثبت پس از موقع
entry door در ورودی
entry door ورودی
lobby-entry راهرو
head-first entry پرشباسر
lobby-entry مدخل
feet-first entry پرشسیخی
entry doors در های ورودی
to make an entry of وارد
to make an entry of کردن
to make an entry of ثبت
single entry حسابداری ساده
undefined entry فقره تعریف نشده
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
entry door در جلویی [ساختمان]
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry line سطر ورودی
entry keydoard صفحه کلیدورودی
entry keydoard صفحه کلید ادخال
data entry ثبت داده ها
entry instruction دستورالعمل دخول
entry group گروه واجد شرایط
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry condtion شرط دخول
entry block کنده مدخل
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
ease of entry سهولت ورود
data entry داده دهی
data entry ثبات داده ها ورود داده ها
double entry سیستم دفترداری دوبل
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry plan طرح دخول به سر پل
entry plan طرح ورود به بندر
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
barrier to entry منع ورود به صنعت
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry افهارنامه ورودی
forcible entry هتک حرمت منازل
forcible entry ورود عدوانی
cost to entry هزینه ورود
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
entry side جهت ورود
entry side جهت دخول
entry point نقطه دخول
entry point نقطه ورود
data entry mode حالت ثبت داده ها
customs entry form افهارنامه گمرکی
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
data entry form فرم ورودی داده ها
data entry device دستگاه داده دهی
end lobby-entry مدخل
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
entry level jobs شغلهای غیر تخصصی
remote job entry ادخال کار از دور
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
double entry table جدول دو سویی
clear-entry key کلیدصفحههوشیار
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
forcible entry and detainer ید عدوانی
direct data entry داده دهی مستقیم
data entry specialist متخصص داده دهی
data entry operator متصدی داده دهی
law of prior entry قانون تقدم ورود
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
fast data entry control کنترلدخولاطاعاتسریع
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com