Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
gang drilling machine
دستگاه مته سری
gang drilling machine
ماشین مته سری
Other Matches
drilling machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
bench drilling machine
میز دستگاه درل
radial drilling machine
دستگاه مته بازویی
automatic drilling machine
دستگاه درل خودکار
slot drilling machine
ماشین مته
slot drilling machine
ماشین سوراخکن
post drilling machine
دستگاه مته ستونی
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
milling, drilling and boring machine
ماشین فرز و مته
multi spindle drilling machine
ماشین مته با چند هرزگرد
horizontal drilling and milling machine
دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
deep hole drilling machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
gang
مشی گام برداری
gang
رفتن
gang
جمعیت تشکیل دادن
gang
گروه
gang
دسته
gang
جمعیت
gang
دسته جنایتکاران
gang
دسته جمعی عمل کردن
gang
سفرکردن
gang
خرامش
gang up
جمع شدن
gang way
گذرگاه
gang up
ملاقات کردن
gang way
تخته پل
gang way
پل راهرو
gang up on someone
<idiom>
دست به دست هم به کسی صدمه دادن
gang up
گردهم امدن
press-gang
دسته مامور جلب مشمولین
press gang
دسته مامور جلب مشمولین
deck gang
ملوان پل کشتی
chain gang
هم زنجیر
black gang
اتشکار موتورکشتی
boat gang
نگهبان قایق
chain gang
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
head of a gang
سردسته
deck gang
ملوان
black gang
غلام سیاه
gang week
هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gang board
تخته پل درازوباریک
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
gang capacitor
چندکاره
gang days
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
gang punch
منگنه دسته جمعی
gang capacitor
خازن واریابل
gang punch
منگنه گروهی
gang switch
کلید گروهی
gang tackle
با چند بازیگر حریف را فروداوردن
drilling
تمرین نظامی
drilling
حفر مته زنی
drilling
تمرین نظامی کردن
drilling
حفرکردن
drilling
تمرین
drilling
حفاری
drilling
مته کاری
drilling
چاه زنی
to crack
[break up]
a gang
دسته جنایتکاران را منحل کردن
[اصطلاح روزمره]
gang milling cutter
دستگاه فرز گروهی
gang tuning condenser
خازن قطاری
drilling electrode
الکترود مته کاری
drilling table
میز مته کاری
core drilling
نمونه برداری با مته
ultrashort drilling
مته کاری ماوراء صوت
drilling position
مکان مته کاری
drilling position
وضعیت مته کاری
drilling range
ناحیه مته کاری
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
drilling pattern
طرح مته کاری
drilling rig
اجزاءحفاری
drilling mud
گل حفاری
drilling motor
موتور مته
inclined drilling
حفاری مایل
offshore drilling
حفاریساحلی
drilling shoe
پاشنه ی مته کاری
drilling thrust
فشار محوری مته کاری
drilling capacity
فرفیت مته کاری
drilling fixture
لوازم مته کاری
drilling bit
سر مته
drilling guide
پیش مته
drilling head
سر مته
drilling pipe
سوزن حفاری
drilling bit
مته حفاری
drilling capacity
فرفیت حفاری
rotary drilling
حفاری دورانی
drilling work
مته کاری
drilling unit
واحد مته کاری
drilling attachment
متعلقات مربوط به مته کاری
drilling jig
الگوی مته کاری
drilling tool
ابزار مته کاری
drilling drawworks
میلهحفاری
drilling machines
دریل ها
[ابزار]
adamantine drilling
حفاری با مته ساچمهای
drilling machines
مته های برقی
[ابزار]
drilling machines
دستگاه های مته
[ابزار]
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
deep hole drilling
سوراخ عمیق
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
two way machine
ماشین دو راهه
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
تراشیدن ماشین
machine
براده برداشتن
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine
دستگاه
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
بیت اجرا میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
ماشین
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
multi way machine
دستگاه چند راهه
object machine
ماشین مقصود
open machine
ماشین باز
planer machine
ماشین صفحه تراش
planing machine
ماشین کندگی
facsimile (machine)
دستگاه فکس
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
machine instruction
دستورالعمل ماشین
mowing machine
علف چین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine language
زبان ماشین
machine learning
فراگیری ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine error
خطای ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine fault
نقص ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine frame
چارچوب دستگاه
machine gunner
مسلسل چی
machine independent
مستقل از ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
اپراتور ماشین
machine translation
ترجمه ماشینی
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine word
کلمه ماشین
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
ماشین تراش
milling machine
ماشین فرز
milling machine
دستگاه فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
mortising machine
دستگاه کام کنی
machine time
زمان ماشین کاری
machine time
وقت ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
mowing machine
ماشین علف چینی
talking machine
دستگاه ضبط صوت
transfer machine
دستگاه انتقال
turing machine
ماشین تورینگ
turing machine
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turning machine
ماشین تراش
two phase machine
ماشین دو فازه
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
virtual machine
ماشین مجازی
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
teaching machine
ماشین اموزش
teaching machine
ماشین تدریس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com