English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
Search result with all words
case hardening سخت گردانی سطحی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
Other Matches
after hardening دوباره سخت کردن پلاستیک
hardening سخت شدن
hardening سفت شدگی
hardening سخت گردانی
double hardening سخت گردانی مضاعف
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
hardening and temper بهتر کردن تشویه ی فولاد
hardening constituent جزء سخت گردانی
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
hardening of concrete سخت شدن بتن
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
hardening furnace کوره سخت گردانی
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
age hardening سخت گردانی زمانی
broken hardening سخت گردانی شکسته
work hardening سخت گردانی سرد
work hardening سخت کاری فلزات
water hardening سختگردانی با اب
hardening of mortars سخت شدن ملاتها
temper hardening سخت گردانی بازپخت
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
rapid hardening زود سخت
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
hardening room اطاق سخت گردانی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
air hardening steel فولاد هوا سخت شده
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
depth of hardening zone عمق سختی
rapid hardening portland cement سیمان پرتلند با مقاومت زیاد
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
in no case اصلا
in case در صورتیکه
in case هرگاه
in no case به هیچ صورت
in that case حال که چنین است
As the case may be . برحسب مورد( آن)
in any case درهر حال
that is not the case مطلب چنین نیست
in no case به هیچ دلیل
in case چنانچه مبادا
in case برای احتیاط
such being the case حال که چنین است دراینصورت
case of need مباشر
use case مجموعه ای از رویدادها
In that case he is right. د رآنصورت حق با اوست
Such is not the case . That is not so. اینطور نیست
in that case دراینصورت
in case of need عنداللزوم
in case <idiom> برطبق
in no case به هیچ وجه
in this p case دراین موردبخصوص
as the case may be تاچه مورد باشد
as the case may be بسته بمورد
just in case برای مطمئن بودن
case رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case موضوع حالت
case دعوی
case محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case دعوی مورد
case محاکمه
case چمدان
case کیف
case وضع
case روکش کردن
case پرتزیر
case صندوق
case روکش
just in case احتیاطا
case پوشش
case قاب
case پوشانیدن صندوق
case جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case اتفاق
case وضعیت موقعیت
case حالت
case جا
case قالب قاب
case پوسته
case جلد
case صندوق جعبه
case : سرگذشت
case دعوی مرافعه
case قضیه
case فرف محفظه
case غلاف پرچم
case مسئله
case جعبه
case مورد
case مورد غلاف
case پوشاندن
case درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case غلاف
case دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
case کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
in that case <adv.> پس
in that case <adv.> دراینصورت
in that case <adv.> بعد
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
case پوشه
case دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
in that case <adv.> سپس
case تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
as may be the case <adv.> احتمالی
spiral case جعبهمارپیچ
degenerate case تباهیدگی [ریاضی] [فیزیک]
suit case جامه دان
to hear a case دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
suit case جا رختی
In this case ( instance) . دراین مورد
suit case چمدان
gin-case [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
pray consider my case تمنی اینکه
degenerate case تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
case law قانون موضوعه
referee in case of need داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
case window پنجره لولادار
case-bottle شیشه چارپر
schreber case مورد شربر
door-case چارچوب در
show case قفسه جلو مغازه
show case ویترین جعبه اینه
special case مورد ویژه
special case مورد خاص یااستثنایی
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
watch case قاب ساعت
Take an umbrella just in case. احتیاطا"چترهمراه ببرید
packing case جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
withdrawal of a case استرداد دعوی
attachT case کیفدستی
writing case محلنوشتن
worst-case بدترین وضع یا احتمال
worst-case بدبینانهترین
bobbin case ماکو
weekend case چمدانتعطیلاتآخرهفته
cylinder case جعبهسیلندر
key case جاکلیدی
passport case جایپاسپورت
plastic case جایپلاستیکی
vanity case کیفلوازم آرایش
At any rate . In any case . Anyway . درهر صورت
spectacles case جاعینکی
transmission case گیربکس
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
in any case (event) <idiom> مطمئنا
(a) case in point <idiom> مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
screen case صفحهنمایش
the vocative case حالت ندا
the vocative case اسم منادی
to put the case فرض کردن
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
Supposing that is the case . بفرض اینکه اینطور باشد
transfer case جعبه انتقال نیرو
transfer case دیفرانسیل
transmission case جعبه دنده
scroll case قسمتطومار
case of necessity حالت الزام و ضرورت
case harden سخت گردانی سطحی
case depth عمق مین
case branch انشعاب شرطی
case bottle شیشه چارپهلو
case bottle چارپر
case analysis تحلیل مورد
cartridge case پوکه
cartridge case پوکه فشنگ
bullet case پوکه
battery case جعبه باتری
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
case knife چاقوی جلد دار
case knife چاقوی بزرگ
case numbers شماره بسته بندی
case numbers شماره بسته ها
case ment غلاف
case ment پنجره پوشش
case ment روزنه
case ment پنجره لولادار
case mate پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
case mate بمب پناه جای نصب توپ درناو
case mate پناهگاه توپ
case marks علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com