English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
English Persian
gasoline barrel بشکه بنزین
Other Matches
gasoline سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
gasoline بنزین
gasoline گازولین
gasoline سوخت
gasoline can قوطی بنزین
gasoline dump باک بنزین
gasoline drum بشکه بنزین
gasoline brick بنزین بااکتان بالا
gasoline consumption مصرف بنزین
gasoline dump مخزن موقتی بنزین
Gasoline is volatile . بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
aviation gasoline بنزین هواپیما
gasoline brick بنزین خوش سوز
gasoline gels بنزین تغلیظ شده
gasoline driven محرکه بنزینی
gasoline engine موتور بنزینی
gasoline engine اتوموتور
gasoline electric بنزین الکتریکی
They were falling over one another to get petrol(gasoline). برای خرید بنزین سرودست می شکستند
barrel بشکه
barrel غلاف
barrel لوله جنگ افزار بشکه
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel در خمره ریختن
barrel زنجیر
barrel بوش
barrel لوله توپ
barrel با سرعت زیادحرکت کردن
barrel وفیفه هدایت در یک ترمینال
over a barrel <idiom> درشرایط درماندگی یا فروماندگی قرارداشتن
barrel پاتیل
barrel خمره چوبی
barrel چلیک لوله تفنگ
barrel درخمره ریختن دربشکه کردن
barrel در بشکه کردن
barrel switch کلید انشعاب اژیر
gun barrel لوله توپ
hollow barrel حفرهلوله
barrel jacket پوششلوله
tumbling barrel غلتک مخصوص صیقل فلزات
screw barrel لوله خاندار
screw barrel لوله خاندار تفنگ
pump barrel سیلندر تلمبه
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
iron barrel بشکه اهنی
gun barrel لوله تفنگ
drum barrel پوسته یا روکش استوانهای
core barrel لوله نمونه بردار
barrel controller کلید غلطکی
barrel chair صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
barrel cam برجستگی طبلی
barrel vault طاق گاهوارهای طاق کوره پوش
barrel vault اهنگ
barrel temperature دمای پاتیل
barrel switch گزینه بشکهای
barrel organs ارگ دندهای
barrel organs نوعی ارغنون اکوردئون
barrel organ ارگ دندهای
barrel organ نوعی ارغنون اکوردئون
barrel converter مبدل طبلکی
barrel drop ابشار لولهای
barrel sling گره بشکه
bound barrel لوله تاب خورده
barrel reflector منعکس کننده وضع داخل لوله
barrel reflector منعکس کننده لوله
bound barrel لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
barrel printer نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
barrel printer چاپگر بشکهای
barrel outlet ابگیر لولهای
scrape the bottom of the barrel <idiom> گرفتن چیزی که باقی مانده
inclined barrel arch [طاق گهواره ای اریب]
lock, stock, and barrel با همه چیز
annular barrel vault طاق ضربی
annular barrel vault طاق اهنگ طاق گهوارهای
sloping barrel vault طاق ضربی مایل
sloping barrel vault سقف گهوارهای مایل
barrel offtake regulator دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
inclined barrel arch طاق گهوارهای مایل
inclined barrel arch طاق ضربی مایل
near arm and far leg barrel زیر یک خم با تبدیل به یک دست و یک پا مخالف
straight barrel vault طاق اهنگ طاق گهوارهای
straight barrel vault طاق ضربی
single barrel culvert ابگذر استوانهای ساده
single barrel culvert ابرولولهای
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com