English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
Search result with all words
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
Other Matches
f ratio بهر اف
ratio نسبت یک عدد به دیگری
one to zero ratio نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
in the ratio of به نسبت
t ratio بهر تی
t ratio نسبت تی
ratio ضریب
ratio نسبت
ratio نسبیت
ratio نسبت معین وثابت
ratio قسمت
ratio سهم
ratio بهر
gear in درگیری دو چرخ دنده
gear in درگیر شدن
out of gear ازدنده بیرون افتاده
to gear up باعوض کردن دنده تندکردن
out of gear خراب
to go out of gear مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear خراب شدن
to gear down باعوض کردن دنده کندکردن
in gear دایر
in gear اماده حرکت
out of gear ازهم سواشده
in gear اماده
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear کردن اماده کارکردن
gear پوشش دنده دار
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
gear الات جامه
gear افزار
gear ادوات
gear اسباب لوازم
gear پوشانیدن
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
gear انتقال دادن
gear جعبه دنده
gear دنده
magnification ratio ضریب تقویت
liquidity ratio نسبتهای نقدینگی
liquidity ratio ضریب نقدینگی
liquidity ratio نسبت نقدینگی
operating ratio نسبت عملیاتی
magnification ratio ضریب بزرگنمایی
mobility ratio نسبت تحرک
moduler ratio نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mole ratio نسبت مولی
magnetogyric ratio نسبت ژیرومغناطیس
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio نرخ عملیاتی
likelihood ratio بهر درست نمایی
ionic ratio نسبت یونی
inverse ratio نسبت معکوس
feedback ratio نسبت پس خوراند
glide ratio نسبت سریدن
glide ratio نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio نسبت ژیرومغناطیسی
error ratio نسبت خطا
fineness ratio نسبت فرافت
hit ratio نسبت اصابت
image ratio نسبت تصویر
impedance ratio نسبت امپدانس
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
impluse ratio نسبت ضربه
impluse ratio نسبت ایمپولز
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
feedback ratio نسبت فیدبک
transmission ratio نسبت تبدیل جعبه دنده
transformation ratio نسبت تبدیل
success ratio بهر موفقیت
stress ratio نسبت تنش
strength ratio نسبت استحکام
slenderness ratio ضریب رعنائی
shunt ratio نسبت شنت
sex ratio بهر جنسیت
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
velocity ratio نسبت سرعت
golden ratio نسبت طلایی [ریاضی]
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
work ratio نسبت کار به استراحت
weight ratio نسبت وزن
voltage ratio نسبت ولتاژ
voids ratio اندیس تهیگاهها
void ratio نسبت منفذها
void ratio درجه تخلخل
viscosity ratio نسبت گرانروی
settlement ratio نسبت نشست
sensitivity ratio نسبت حساسیت
ratio estimation براور نسبتی
ratio detector اشکارساز نسبت
ratio decidendi مستنداصلی رای
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
ratio correlation همبستگی نسبتی
progressive ratio نسبت تصاعدی
probability ratio بهر احتمال
price ratio نسبت قیمت
poisson's ratio در چندی پواسون
ratio of transformer نسبت مبدل
transformer ratio نسبت مبدل
selection ratio بهر گزینش
selection ratio نسبت گزینش
saving ratio نسبت پس انداز
reduction ratio ضریب تقلیل
reduction ratio نسبت کاهش
recycling ratio نسبت بازگردانی
recycle ratio نسبت بازگردانی
ratio schedule مقیاس نسبتی
ratio print عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
poisson's ratio ضریب پواسون
current ratio وضعیت فعلی
correlation ratio بهر همبستگی
control ratio نسبت فرمان
age ratio بهر سنی
activity ratio نسبت فعالیت
golden ratio عدد فی [ریاضی]
abundance ratio فراوانی
abundance ratio نسبت فراوانی
bypass ratio نسبت کنارگذاری
correlation ratio نسبت همبستگی
compression ratio ضریب تراکم
critical ratio بهر شاخص
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
cut off ratio حداقل نرخ قابل قبول
aspect ratio نسبت دید
aspect ratio نسبت تصویر
aspect ratio نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
current ratio نسبت جاری
deposit ratio نسبت سپرده
aspect ratio نسبت صفحه
contraction ratio نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
contact ratio نسبت تماس
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
absorption ratio نسبت جذب
compression ratio ضریب ترکم
absorption ratio ضریب جذب
compression ratio نسبت تراکم
distribution ratio نسبت توزیع
concentration ratio نسبت تمرکز
concentration ratio نرخ تمرکز
absorption ratio ضریب درآشامی
cash ratio نسبت نقدینگی
breathing gear ماسک تنفسی
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
planetary gear چرخ دنده سیارهای
rocker gear تنظیم جاروبک
bevel gear چرخ دندانه مخروطی
running gear قسمت حرکت کننده ماشین
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear سرسره قایق
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
breathing gear وسیله تنفسی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
mess gear وسایل غذاخوری
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
bevel gear دنده مورب
change gear چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
bevel gear چرخ دنده مخروطی
bevel gear دنده کرامویل
reduction gear جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
planetary gear دنده خورشیدی
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
reduction gear چرخ دنده کاهنده
spur gear چرخ دندانه دار
gear wheels چرخ های دندانه دار
high gear <idiom> آخر سرعت
get one's rear in gear <idiom> عجله کردن
riot gear نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
gear housing پوششچرخدنده
gear cable کابلچرخدنده
worm gear چرخ دنده حلزونی
worm gear دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear دنده مورب
gear box جعبه دنده گیرباکس
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
gear wheels چرخ دنده ها
bathing gear لباس شنا [حمام]
bathing gear لوازم شنا [حمام]
gear stick دسته دنده اتومبیل
worm gear دنده مارپیچی
reverse gear دنده معکوس
chaffing gear وسایل ضد سایش
sun gear چرخ دنده خورشیدی
step up gear چرخ دنده افزاینده
steering gear جعبه فرمان
steering gear جعبه دنده فرمان
steering gear دنده سکان
steering gear دنده فرمان
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
switch gear وسیله اتصال
synchromesh gear گیربکس سنکرون
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
valve gear مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear چرخ دنده واسطه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com