English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
gear wheels چرخ دنده ها
gear wheels چرخ های دندانه دار
Other Matches
wheels گرداندن
wheels گردش ناو
wheels اتحادیه ورزشی
wheels جاروب کردن با پا
wheels ساسایی
wheels چرخ سمباده
wheels چرخیدن
wheels رل ماشین
wheels چرخش
there are wheels within wheels زیرکاسه نیم کاسه است
There are wheels within wheels . کاسه ای زیر نیم کاسه است
There are wheels within wheels . <proverb> هر چرخ را چرخى مى چرخاند .
wheels چرخ طایر
wheels چرخ
wheels دور
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
cog wheels چرخ دنده ها
cogged wheels چرخ دنده ها
cogged wheels چرخ های دندانه دار
hell-on-wheels <idiom> شخص غرغرو وبدخلق
meals-on-wheels سرویسآوردنغذابهدرخانه
to grease the wheels چرخ هاراروغن زدن
to oil the wheels چرخها را روغن زدن
to skid the wheels ترمزکردن
catherine wheels رجوع شود به pinwheel
driving wheels چرخهایکمکیعقب
steering wheels چرخ سکان فرمان اتومبیل
spinning wheels دوک نخ ریسی
spinning wheels چرخ طیار
spinning wheels چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spare wheels چرخ زاپاس
steering wheels رل
steering wheels چرخ فرمان
steering wheels غربالک
spinning wheels چرخ نخ ریسی
to spin one's wheels <idiom> بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
cog wheels چرخ های دندانه دار
brake wheels چرخ های دندانه دار
To get things moving. To set the wheels in motion. کارها راراه انداختن
in gear اماده حرکت
in gear دایر
in gear اماده
gear الات جامه
gear in درگیری دو چرخ دنده
out of gear ازهم سواشده
out of gear ازدنده بیرون افتاده
out of gear خراب
to gear down باعوض کردن دنده کندکردن
to gear up باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear خراب شدن
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear in درگیر شدن
gear پوشانیدن
gear انتقال دادن
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
gear جعبه دنده
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
gear دنده
gear اسباب لوازم
gear ادوات
gear افزار
gear پوشش دنده دار
gear کردن اماده کارکردن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. کارها را بجریان انداختن
spur gear چرخ دندانه دار
spur gear دنده ملخی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear دنده فرمان
beaching gear سرسره قایق
steering gear دنده سکان
steering gear جعبه دنده فرمان
steering gear جعبه فرمان
step up gear چرخ دنده افزاینده
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
switch gear وسیله اتصال
synchromesh gear گیربکس سنکرون
sun gear چرخ دنده خورشیدی
running gear قسمت حرکت کننده ماشین
rocker gear تنظیم جاروبک
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear وسایل غذاخوری
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
bevel gear دنده مورب
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
planetary gear دنده خورشیدی
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
planetary gear چرخ دنده سیارهای
reduction gear جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear چرخ دنده کاهنده
low gear دنده کندکن
timing gear چرخ دنده میل بادامک
riot gear نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> عجله کردن
high gear <idiom> آخر سرعت
gear box جعبه دنده گیرباکس
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
gear stick دسته دنده اتومبیل
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing gear لباس شنا [حمام]
gear housing پوششچرخدنده
gear cable کابلچرخدنده
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
training gear گردونه در سمت
transmission gear چرخ دنده انتقال
tumble gear چرخ واسطه
tumble gear چرخ دنده واسطه
valve gear مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear دنده مارپیچی
worm gear دنده مورب
worm gear دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear چرخ دنده حلزونی
reverse gear دنده معکوس
loose gear چرخ دندانه هرزگرد
breathing gear ماسک تنفسی
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
gear blank چرخ دنده کار نکرده
gear box جعبه دنده
gear box گیربکس
gear brake ترمز سیستم انتقال
gear case جعبه دنده
gear case پوسته جعبه دنده
four gear drive گیربکس چهار دنده
gear cluster مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear cutter فرز
gear cutter دنده تراش
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear friction اصطکاک چرخ دنده
gear grinder ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
fuse gear متعلقات فیوز
foxer gear وسیله تولید صدا
foxer gear صداساز
breathing gear وسیله تنفسی
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear وسایل ضد سایش
change gear چرخ دندانه تبدیل
compasition gear چرخ دنده مرکب
control gear دستگاه کنترل
crank gear چرخ دنده سر میل لنگ
crown gear چرخ دنده محدب
differential gear دنده عقب اتومبیل
driving gear چرخ دنده محرک
elevating gear چرخ دندانه بالابر
elevator gear گردونه در ارتفاع
exhaust gear چرخ دندانه خروجی
external gear تاج دندانه خارجی
fishing gear اسباب ماهیگیری
flight gear لباس پرواز
arrester gear سیم نگهدارنده
gear level تبدیل کردن
gear level دسته دنده
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
pull gear چرخ دنده بالابر
hoisting gear چرخ دنده بالابر
gear wheel چرخ دندانه دار
high gear دنده قوی خودرو
herringbone gear چرخ دندانه جناغی
spiral gear چرخ دنده حلزونی
helical gear چرخ دنده حلزونی
head gear کلاه تمرین بوکس
head gear روسری
gear wheel چرخ دنده
bevel gear چرخ دندانه مخروطی
bevel gear چرخ دنده مخروطی
gear quadrant ماهک جعبه دنده
landing gear ارابه فرود
landing gear عراده هواپیما وسایل فرود امدن
head gear پوشش سر
gear pump پمپ دندهای
gear pump پمپ روغن دندهای
bevel gear دنده کرامویل
double helical gear چرخ دندانه مارپیچی دوبل
speed reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
bevel gear planer دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
low supercharger gear دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
bevel gear hob دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
hour angle gear ساعتدندهدارگوشهای
eight speed gear drive گیربکس هشت دنده
internal gear pump پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
change gear mechanism مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
The car is in the reverse gear. اتو موبیل توی دنده عقب است
bevel gear generator ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
worm gear mechanism مکانیزم چرخ دنده حلزونی
gear change box جعبه تعویض دنده
gear change box گیربکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com