Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
Search result with all words
free of general average
معاف از خسارات عمومی
general average statement
صورت یا اعلامیه خسارت کلی
Other Matches
General manager . Director general .
مدیر کل
over-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
average value
مقدار متوسط
average value
میانگین
average value
ارزش میانگین
average value
مقدار میانگین
particular average
خسارت جزئی
particular average
خسارت خاص
particular average
خسارات جزئی
above average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
on average
[on av.]
در میانگین
on average
[on av.]
در حالت کلی
on average
[on av.]
روی هم رفته
with particular average
مشمول خسارات خاص
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
average particular
خسارت وارده بر کشتی
above-average
<adj.>
بالاتر از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیش از حد متوسط
above average
<adj.>
بیش از حد متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
average out
میانگین در نظر گرفتن
average
معدل
average
متوسط خسارت در بیمه
average
میانگین موفقیت
average
خسارت بحری
average
معدل گرفتن
average
میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average
مقدار متوسط
average
معدل میانگین
average
خسارت
average
روی هم رفته
average
حد متوسط
average
حد وسط
average
میانه متوسط
average
درجه عادی میانگین
average
پیدا کردن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
رویهمرفته بالغ شدن
average
میانگین
average
متوسط
average
میانگاه
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
ایجاد میانگین
average
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
در حالت کلی
average
میانگین حسابی متوسط حسابی
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average heading
جهت متوسط مسیر
average flow
جریان متوسط
average heading
جهت متوسط هواپیما
average input
نهاده متوسط
average intensity
شدت جریان متوسط
average latency
رکود متوسط
average latency
تاخیر متوسط
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
average life
عمر میانگین
average life
عمر متوسط
average output
محصول متوسط
average flow
بده میانگین
average expense
هزینه متوسط
average cost
میانگین هزینه
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs
معدل هزینه کل محصولات
average productivity
بهره دهی متوسط
average depth
عمق متوسط
average deviation
انحراف متوسط
average deviation
انحراف میانگین
average discharge
بده میانگین
average discharge
بده متوسط
average efficiency
بازده متوسط
average error
خطای میانگین
goal average
گل اواژ
goal average
گل شماری
average payment
پرداخت متوسط
average revenue
قیمت عادی
moving average
میانگین متحرک
composite average
معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average revenue
قیمتی که خریدارمی پردازد
bowling average
معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowling average
میانگین امتیازهای توپ انداز
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
batting average
میانگین توپزنی
average voltage
ولتاژ متوسط
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average speed
سرعت متوسط حرکت
average revenue
درامد متوسط
moving average
میانگین غلتان
average price
قیمت متوسط
average price
میانگین قیمت
average product
محصول متوسط
average product
تولید متوسط
average productivity
بازدهی متوسط
average radius
شعاع میانه
monthly average
متوسط ماهیانه
average radius
شعاع میانگاه
average return
بازده متوسط
average yield
بازده متوسط
free of particular average
معاف از خسارات جزئی
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
average speed
سرعت متوسط
average cost
هزینه متوسط
average conditions
شرایط متوسط
average adjuster
کارشناس تعیین خسارت بیمه
weighted average
میانگین وزنی
simple average
میانگین ساده
Nikkei average
شاخصسهام درژاپن
average key
کلیدوسط
with pwrticular average
مشمول خسارت خاص
weighted average
متوسط وزنی
weighted average
میانگین موزون
average stater
کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment
تصفیه خسارت
average bond
ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average available discharge
بده میانگینی دسترس
average conditions
شرایط عادی
average clause
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average clause
بند یا ماده خسارت
average available discharge
بده متوسط مفید
average bond
ضمانت نامه جبران خسارت
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
average propensity to save
y/s= APS
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average degree of polymerization
درجه متوسط بسپارش
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
earned run average
میانگین امتیاز کسب شده
average reaction rate
مقدار متوسط واکنش
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
average variable cost
متغیر
average variable cost
هزینه متوسط
average variable cost
هزینه متوسط متغیر
average tax rate
نزخ متوسط مالیات
average seek time
مدت متوسط جستجو
average revenue product
درامد متوسط محصول
average reaction rate
سرعت متوسط واکنش
average total cost
هزینه متوسط کل
average net return
بازده خالص متوسط
average fixed cost
هزینه ثابت متوسط
average annual precipitation
متوسط بارندگی سالینه
average evoked potential
پتانسیل فراخوانده متوسط
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
average molecular speed
سرعت مولکولی متوسط
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice
حد متوسط یخ
weight average degree of polymerization
میانگین وزنی درجه بسپارش
number average degree of polymerization
میانگین عددی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
number average molecular weight
میانگین عددی وزن مولکولی
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
general
ژنرال ارتشبد
general
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general
سرتیپ
general
همگانی
general
متداول
general
طبقه
general
کلی
general
عام
in general
به طور کلی
general
عمومی
general
همگان
general
جامع همگانی
general
کلی معمولی
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
مربوط به همه چیز
general
معمولی و نه مخصوص
general
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general
استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general
کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general
سرتیپ سرکرده
long run average cost curve
منحنی هزینه متوسط بلند مدت
general partnership
شرکت تضامنی
general relativity
نسبیت عمومی
general register
ثبات کلی
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
general register
ثبات عمومی
general principles
کلیات
general partner
شریک ضامن
general paresis
فلج عمومی
general paresis
جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
general stock
سهام عمومی
general staff
ستادفرماندهی
general staff
ستاد عمومی
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد ارتش
general specification
مشخصات عمومی قرارداد
general reserve
احتیاط عمومی
general representatives
نواب عام
general quarters
اسایشگاههای عمومی
general purpose
همه منظوره
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general officer
امرای ارتش امیران
general muster
شیپور جمع عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com