English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
Other Matches
general meeting جلسه عمومی
general meeting مجمع عمومی شرکت
general meeting گردهمایی عمومی
general meeting مجمع عمومی
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
extraordinary general meeting مجمع عمومی فوق العاده
General manager . Director general . مدیر کل
holders نگهدارنده
holders دارنده
holders نگاه دارنده
holders گیرنده اشغال کننده
holders درنده
holders ترمینال سرپیچ
holders گره
holders دارنده برات
title-holders قهرمان کنونی
office-holders کارمند دولت
office-holders صاحب منصب دولت
title-holders صاحب سند مالکیت
title-holders برندهی مقام قهرمانی
title-holders دارندهی قباله
office-holders دیوان سالار
office-holders صاحب مقام
office-holders دیوان گر
meeting مجمع
meeting اجتماع
meeting ملاقات اجتماع
meeting اتصال برخورد میتینگ
in the meeting of d may در جلسه سوم می
meeting نشست
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meeting جنگ تن به تن
meeting ملاقات میتینگ
meeting انجمن
meeting تلاقی همایش
meeting یک دوره مسابقه
meeting جلسه
meeting انجمن جلسه
track meeting مسابقه دوومیدانی
extraordinary meeting نشست ویژه
extraordinary meeting نشست فوق العاده
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
meeting place مکانملاقات
The meeting was postponed. جلسه را عقب انداختند
meeting house عبادتگاه
Those who attended the meeting. کسانیکه در جلسه حاضر بودند
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
quaker's meeting انجمن خاموش
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
quaker meeting انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
public meeting اجتماع
public meeting تجمع
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
prayer meeting انجمن دعا
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
official meeting اجتماع رسمی
official meeting ملاقات رسمی
meeting house معبد
meeting house پرستش گاه
meeting engagment روز تصادمی
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
international meeting مجمع بین المللی
indignation meeting مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
to hold a meeting انجمن کردن
statutory meeting مجمع عمومی قانونی
town meeting انجمن شهری
to hold a meeting جلسه منعقد کردن
to hold a meeting داشتن
to hold a meeting مجلس
to call a meeting جلسهای را اعلام کردن
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed meeting نشست مسدود
closed meeting گردهمایی محرمانه
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
to share out بخش کردن
to share out تقسیم کردن
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share سهم
share دانگ
share دایرکتوری
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share شرکت داشتن در سهم بردن
share تقسیم کردن
share فرض
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share باس مورد استفاده
share تسهیم کردن
share بخش کردن
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share بهره قسمت
share بخش
share-out سهمبندیشده
share حصه
share سهم بردن
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share [in] شرکت [سهم] [در]
share قیچی کردن
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
closed-door meeting مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
My sister says she's looking forward to meeting you. خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
option of meeting place خیار مجلس
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
capital share سهم سرمایهای
registered share سهم با نام
share certificate گواهی مالکیت سهام
bearer share سهم بی نام
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
market share سهم بازار
non cash share سهم غیر نقدی
non registered share سهم بی نام
ordinary share سهام عادی
deferred share سهام موجل
ordinary share سهام معمولی
share cropper زارع سهم گیر
privileged share سهم ممتاز
earnings per share درامد هر سهم
share cropper زارع
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
lion's share تمام
undivided share حصه مشاع
wage share سهم مزد
lion's share بخش عمده
lion's share بزرگترین سهم
lion's share همهی چیزی
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
appointed share حصه مفروز
apple share اپل شر
appointed share سهم مفروز
share in cash سهم نقدی
share list صورت بهای سهام شرکتها
share of inheritance سهم الارث
share warrant گواهینامه سهام
share holder دارنده سهام صاحب سهام
share holder سهامدار
share cropper مستاجر
share holding سرمایه گذاری در سهام
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
break in share prices کاهش قیمت سهام
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
fixed share of an heir فرض در ارث
quota share treaty قرار سهمیه بندی
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! شما کجا اینجا کجا !
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
in general به طور کلی
general سرتیپ
general همگانی
general سرتیپ سرکرده
general استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general معمولی و نه مخصوص
general مربوط به همه چیز
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general طبقه
general عام
general کلی
general عمومی
general جامع همگانی
general متداول
general کلی معمولی
general همگان
general ژنرال ارتشبد
general کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
surgeon general پزشک ارشد
general practitioner پزشک عمومی
general practitioner پزشک بیماریهای عمومی
general elections انتخابات عمومی
general practitioners همه منظوره
adjutant general اجودانی کل
adjutant general اجودانی
adjutant general دایره پرسنل
auditor general سر ممیز کل
general practitioner طبیب امراض عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com