English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
general purpose program برنامه همه منظوره
general purpose program برنامه عام منظوره
Other Matches
general purpose بدرد هر کاری خورنده
general purpose همه منظوره
general purpose هر کاره
general purpose machine دستگاه برای اهداف مختلف
general purpose ship ناو چند کاربردی
general purpose interface میانگیر همه منظوره
general purpose register ثبات همه منظوره
general purpose computer کامپیوتر همه منظوره کامپیوتر چند منظوره
general purpose operating system سیستم عامل همه منظوره
general purpose interface bus مسیر میانگیر همه منظوره
General manager . Director general . مدیر کل
to no purpose بی نتیجه
to no purpose بیهوده
purpose عمد
purpose قصد
for this purpose <adv.> با توجه به این
purpose هدف
purpose نیت
purpose قصد داشتن پیشنهادکردن
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
purpose درنظر داشتن
purpose پیشنهاد
purpose عزم
purpose غایت
purpose منظور
that is a to our purpose این مخالف منظورماست
to no purpose بیخود
for this purpose <adv.> از این رو
purpose غرض مقصود
purpose غرض
to what purpose برای چه منظور
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
on purpose <idiom> عمری
for this purpose <adv.> به این ترتیب
purpose مفهوم
all purpose همه منظوره
on purpose عمدا"
to purpose something هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
purpose هدف مقصود
purpose مفاد
for this purpose <adv.> بدین وسیله
To do something on purpose ( deliberately ). از قصد کاری را کردن
serve one's purpose <idiom> مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
purpose-built تکمنظوره برایمنظوریخاص
cross purpose قصد مغایر
genbral purpose همه منظوره
of set purpose عمدا"
multi purpose چند منظوره
all purpose canister قوطی مواد منفجره همه منظوره
all purpose machine دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
it subserves our purpose بدرد کارمامیخورد
it subserves our purpose مارادر رسیدن بمقصودکمک میکند
infirm of purpose بی عزم
he speaks to the purpose بیهوده نمیگوید
he speaks to the purpose قصدی دارد
genbral purpose عام منظوره
purpose made کالاهای خاص
cross purpose قصد متقابل
what is the purpose of thislaw مقصود از این قانون چیست
special purpose یک منظوره
special purpose تک منظوره
special purpose خاص منظوره
infirm of purpose بی اراده
single purpose تک منظوره
purpose of the dam هدف سد
purpose of the dam منظور از سد
purpose made کالای سفارشی
he speaks to the purpose با منظورسخن میگوید
purpose-built <adj.> سودمند
purpose-built <adj.> مفید
purpose-built <adj.> اجرا شدنی
purpose-built <adj.> عملی
purpose-built <adj.> قابل اجرا
purpose-built <adj.> هدفمند
purpose-built <adj.> شایسته
purpose-built <adj.> درست
purpose-built <adj.> قابل استفاده
purpose-built <adj.> کارکردی
purpose-built <adj.> باصرفه
purpose-built <adj.> مناسب
purpose-built <adj.> به درد بخور
purpose-built <adj.> بدرد خور
purpose-built <adj.> دارای مزیت
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
dual purpose gun توپ دو کاره
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi purpose machine ماشین چند کاره
It this case , the purpose has been defeated . دراین مورد نقض غرض شده است
I intend going on purpose ( deliberately ) . قصد سفردارم
multi-purpose ladder نردبانچندمنظوره
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
I hope it serves ( answerew ) your purpose ( meets your view ) . امید وارم نظرتان را تأمین کند
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
general متداول
general جامع همگانی
general عمومی
general کلی
general عام
in general به طور کلی
general ژنرال ارتشبد
general کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general کلی معمولی
general مربوط به همه چیز
general همگان
general معمولی و نه مخصوص
general ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general سرتیپ سرکرده
general طبقه
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general سرتیپ
general همگانی
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general meeting مجمع عمومی
general muster مراسم اجتماعی عمومی
general meeting مجمع عمومی شرکت
general muster شیپور جمع عمومی
general message پیام عمومی
general mobilization بسیج عمومی
general officer تیمساران
general officer امرای ارتش امیران
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general outpost پاسدار عمومی
general overhaul تعمیرات کلی
general paralysis فلج عمومی
general partner شریک ضامن
general partnership شرکت تضامنی
general paresis جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
general paresis فلج عمومی
general meeting جلسه عمومی
general factor عامل عمومی
general equilibrium تعادل عمومی
general education اموزش عمومی
general discharge خاتمه خدمت
general discharge ترخیص عمومی از خدمت سربازی
general depot امادگاه عمومی
general depot انبار عمومی
general damage خسارت کلی
general damage خسارت عمومی
general creditor طلبکار عادی
general concepts تدابیر کلی روشهای کلی
general concepts تدبیر عمومی
new general catalogue فهرست عمومی نوین
general cargo بار متفرقه
general format فرمت کلی
general governor استاندار
general grant کمک عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
general massacre قتل عام
general manager مدیر باشگاه
general ledger معین عام
general layout طرح کلی
general lassitude تب سبک
general lassitude سستی تب
general issue تدارکات عمومی ارتش
general issue ملزومات ارتش
general intelligence هوش عمومی
general index شاخص کلی
general headquarters سرفرماندهی کل
general headquarters قرارگاه کل
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
general cargo کالای معمولی
post general رئیس اداره پست
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
paymaster general سررشته دار
lieutenant general سپهدار
lieutenant general سپهبد
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
inspector general بازرس کل
general welfare رفاه عمومی
general verdict تصمیم به وجه اطلاق
post general رئیس کل پست
procurator general کفیل خزانه داری
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
general requirements نیازهای عمومی
general public عامهمردم
general practice وفیفهپزشکعمومیدراتاقعمل
general view نگاهکلی
general delivery بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
general delivery پست رستانت
tresury general خزانه داری کل
treasury general خرانه داری کل
surgeon general پزشک ارشد
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
general theory نظریه عمومی
general tariff تعرفه عمومی
general support یکان پشتیبانی عمومی
general relativity نسبیت عمومی
general register ثبات کلی
general register ثبات عمومی
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
general quarters اسایشگاههای عمومی
general psychology روانشناسی عمومی
general principles کلیات
general principles اصول کلی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com