Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
Search result with all words
command and general staff college
دافوس
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
Other Matches
staff college
دانشگاه جنگ
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد عمومی
general staff
ستادفرماندهی
general staff
ستاد ارتش
army general staff
ستادنیروی زمینی
army general staff
ستاد عمومی ارتش
General manager . Director general .
مدیر کل
college
دانشگاه
college
کالج
junior college
اموزشکده
military college
دانشکده افسری
technical college
مدرسه عالی فنی
teacher's college
دانش سرا
teacher's college
دارالمعلمین
to found a college
دانشکدهای تاسیس کردن
teachers college
دانشسرا
training college
دانشسرا
technical college
دانشکده فنی
medical college
دانشکده پزشکی
medical college
دانشکده طبی
junior college
مدرسه فوق دیپلم
war college
دانشگاه عالی جنگ
junior college
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
war college
دوره پدافند ملی
electoral college
هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
industrial college
هنر سرای عالی
state college
دانشکده دولتی
senior technical college
دانشگاه فناوری
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
college entrance examinations board
شورای امتحانات ورودی
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
ceeb (college entrance examination board
شورای امتحانات ورودی
staff
قسمت ستاد
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
کارکنان
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
پرسنل ستاد ستادی
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
مخلوط سیمان و گچ
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
تیر
staff
چوب بلند
staff
کارمندان کارکنان
staff
پرسنل
staff
افسران صاحب منصبان
staff
اعضاء هیئت
staff
کارمندان
staff gauge
اشل دستی
army staff
ستادارتش
army staff
ستاد نیروی زمینی
conducting staff
ستاد هدایت کننده
staff section
قطعات سمبه
conducting staff
ستاد هادی
staff levelling
میر ترازیابی
staff of life
نان یا چیزی شبیه ان
army staff
ستاد نظامی
staff of life
مایه حیات
brigade staff
ستاد تیپ
staff officer
افسر ستاد
staff manager
رئیس کارگزینی
staff section
بخش ستادی
combined staff
ستاد مرکب
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
ensign staff
میله پرچم پاشنه
directing staff
ستاد هادی
directing staff
ستاد هدایت کننده
pack staff
بارنگهدار
pack staff
بغچه نگه دار
operating staff
متصدیان
operating staff
کارمندان عملیاتی
hand staff
چوبدستی
member of staff
کارمند
levelling staff
شاخص تراز
levelling staff
میر
leveling staff
ژالون نقشه برداری
joint staff
ستاد مشترک
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jack staff
میله پرچم سینه
integrated staff
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff
ستاد توام
hand staff
دسته خرمن کوب
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
personal staff
ستاد شخصی
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff estimate
براورد ستادی
staff duty
کار ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
gangway staff
نگهبان پله
staff duty
وفیفه ستادی
staff coordination
هماهنگی ستادی
special staff
ستاداختصاصی
special staff
ستاد تخصصی
rammer staff
چوب سمبه
jacob's staff
مسافت سنج
rammer staff
دسته سمبه
quarter staff
نیزه چوبی
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
half staff
نیم افراشته
Chief of Staff
رئیس ستاد
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age
عصای پیری
tip staff
عصای سر فلزی
treble staff
موسیقی
redeploy
[staff]
عوض کردن
redeploy
[staff]
برگرداندن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
ground staff
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse
سرپرستار
hotel staff
کارکنان هتل
leveling staff
میر
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
supervisory staff
مباشرین
supervisory staff
کارمندان مباشر
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
staff supervision
نظارت ستادی
staff study
بررسی ستادی
staff sergeant
گروهبان دوم
redeploy
[staff]
تغییر دادن
assistant chief of staff, g
معاونت پرسنلی
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff
معاونت
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
marked levelling staff
میر مدرج
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد مشترک
assistant chief of staff, g
رکن یکم اداره یکم
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff
دستیاررئیس ستاد
water staff gauge
اشل اندازه گیری عمق اب
marked levelling staff
میر ترازگیری
assistant chief of staff,g (intelligenc
معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g (intelligenc
رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations
رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
general
متداول
general
سرتیپ سرکرده
general
همگانی
general
کلی معمولی
in general
به طور کلی
general
همگان
general
ژنرال ارتشبد
general
طبقه
general
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general
سرتیپ
general
کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general
استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی
general
عمومی
general
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند
general
عام
general
کلی
general
جامع همگانی
general
معمولی و نه مخصوص
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
general
مربوط به همه چیز
general register
ثبات عمومی
general register
ثبات کلی
general support
پشتیبانی عمومی
general support
یکان پشتیبانی عمومی
general tariff
تعرفه عمومی
general relativity
نسبیت عمومی
general representatives
نواب عام
general theory
نظریه عمومی
general reserve
احتیاط عمومی
general supplies
اماد عمومی
general support
ماموریت عمل کلی
general store
فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
general stores
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
general stock
سهام عمومی
general supplies
تدارکات عمومی
general purpose
بدرد هر کاری خورنده
general purpose
همه منظوره
general purpose
هر کاره
general specification
مشخصات عمومی قرارداد
general quarters
اسایشگاههای عمومی
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
general verdict
تصمیم به وجه اطلاق
general welfare
رفاه عمومی
to get a general idea of something
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
general requirements
نیازهای عمومی
general public
عامهمردم
general practice
وفیفهپزشکعمومیدراتاقعمل
general view
نگاهکلی
general delivery
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
general delivery
پست رستانت
tresury general
خزانه داری کل
treasury general
خرانه داری کل
surgeon general
پزشک ارشد
quartermaster general
رئیس کل کارپردازی ارتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com