English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
ghost lines نوارهای فسفردار
Other Matches
ghost نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
ghost چون روح بر خانه ها و غیره سرزدن
ghost تجسم روح
ghost جان خیال
ghost روان
ghost روح
ghost شبح
To give up the ghost قالب تهی کردن
(not a) ghost of a chance <idiom> حتی یک شانس کوچکی
give up the ghost <idiom> مردن ،دست کشیدن از کار
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
ghost town شهر متروک
Holy Ghost روح القدس
ghost dance رقص ارواح
ghost signal تصویر دوگانه
ghost signals علایم راداری سرگردان
ghost signals علایم راداری بدون منبع
ghost word لغت غیر مستعمل
ghost word کلمه غیرمصطلح
to give up the ghost جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
to give up the ghost جان دادن
to lay a ghost روحی راناپدیدکردن
ghost towns شهر متروک
to raise a ghost روحی راحاضرکردن
to give up the ghost مردن
by-lines خط دوم یافرعی
lines اتصال فیزیکی به ارسال داده
by-lines کار یاشغل اضافی وزائد
outside lines خطوط حمله
by-lines خط فرعی راه اهن
lines محصول
lines رشته بند
lines ریسمان
lines خط دار کردن
lines بخط کردن
lines اراستن
lines ترازکردن
lines شعبه
lines استرکردن
lines پوشاندن
lines خط انداختن در
lines : خط کشیدن
lines رسن
lines طناب سیم
lines جاده
lines دهنه
lines ردیف
lines سطر
lines : خط
lines لجام
lines خط
lines نسب
lines خط زدن
lines حدود رویه
lines طرز
lines رشته
lines لاین
lines رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines صفی در خط
lines در سمت
lines سیم
lines جبهه جنگ
lines خط صف
lines طناب خط
lines لوله منفردی در سیستم سیالات
spectral lines خطوط طیفی
lines man سرباز صف
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
lines of communication خطوط مواصلاتی
lines of force خطوط قوا
lines of force خطوط نیرو
load lines علایم بارگیری
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
hard lines بدبختی
hard lines سختی
guide lines خط مشیها
front lines خطوط مقدم
front lines خطوط جلو جبهه
guide lines دستورالعملها
grid lines خطوط شبکه
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
striped lines خطوط راه راه [همچون نقش محرمات]
marriage lines گواهی نامه عروسی
open lines خطوط باز شطرنج
two parallel lines دو خط موازی
voltage between lines ولتاژ بین خطوط
hot lines تلفن قرمز
hot lines خط تلفنی بیست و چهار ساعته
fuel lines خطوطسوخت
lines of latitude خطوطعرضجغرافیایی
suspension lines خطوطآویزان
read between the lines <idiom> پیدا کردن مفهوم ضمنی
curvature lines خطوط منحنی
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
isostatic lines خطوط ایزواستاتیک
papillary lines خطهای برجسته انگشتها
passage of lines عبور از خط
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
retrace lines خطهای بازگشتی
return lines خطهای بازگشتی
side lines محوطه بیرون از خط کناری
lines of longitude خطوططولجغرافیایی
stream lines خطوط جریان
symmetry lines خطوط تقارن
curvature lines خطوط مدور
front lines خط مقدم جبهه
picket lines خط دستکها
plumb lines خط قائم
branch lines خط فرعی
branch lines شاخه
power lines خط جریان قوی
party lines خط خصوصی تلفن
party lines خط مشترک
party lines مرز مشترک
party lines خط دستهای
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
main lines نهر اصلی
main lines نهر مادر
main lines کانال اصلی
main lines خط اصلی
plumb lines ریسمان شاغول
plumb lines خط عمودی
picket lines خط پرچین
picket lines خط نرده ها
picket lines صف کارگران اعتصابی
production lines خط تولید
assembly lines تیمار خط
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines خط مونتاژ
assembly lines خط کلی
assembly lines خط تولید
plumb lines شاقول
punch-lines لب مطلب
punch-lines جمله اساسی واصلی
cotidal lines خطوط هم مد
cotidal lines خطوط مدیکسان
dark lines خطوط تاریک
dedicated lines خطوط اختصاصی
drawing lines خط کشی
equipotential lines خطوط هم پتانسیل
extension lines خطوط دنباله
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
floating lines خطوط مواج عکس هوایی
flow lines خطوط جریان
flying lines لولههای متحرک
frapping lines طناب تعادل کمکی ناو
contour lines خط هم ارتفاع
contour lines منحنی تراز
absorption lines طیف جذبی
absorption lines خطوط دراشامی
active lines خطهای فعال
adjacent lines خطهای مجاور
balmer lines خطوط بالمر
fraunhofer lines خطوط فرانهوفر
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
buttock lines نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
contour lines خطوط میزان منحنی
equal cost lines خطوط هزینه برابر
emission spectrum lines خطوط نشری
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
microwave transmission lines خطوط انتقال ریزموج
magnetic lines of force خطوط نیروی مغناطیسی
chisel marking fine lines پرداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com