English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
giant roll تاب
Other Matches
giant غول قوی هیکل
f. giant انقوره وبادیجه ومانندانها
giant نره غول
giant ادم غول پیکر
giant slalmon مارپیچ بزرگ
giant star ستاره بزرگ و درخشان
giant swing تاب بلند
giant killing پیروزیتیمورزشیضعیفوناشناس
giant swing افتاب یا مهتاب
jersey giant نژاد ماکیان خانگی بزرگ
giant panda مورچه خوار فلس دار هیمالیا
giant corporation شرکت بزرگ
giant circle افتاب شکسته
giant killer تیمورزشیضعیفوناشناس
giant corporation شرکت غول پیکر
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
giant pandas مورچه خوار فلس دار هیمالیا
german giant swing افتاب شکسته
Saadi was a giant among men . سعدی از مردان بزرگ روزگار بود
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up رویهم جمع شدن
roll up انباشتن
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
roll up جمع کردن
to roll on غلتیدن
to roll on صاف کردن
roll around <idiom> برگشتن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll in در حافظه پهن کردن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll up چرخیدن
roll up اندوختن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out سر خوردن هواپیما
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out از حافظه جمع کردن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll طاقه
roll غلتش ناو
roll غلطیدن
roll نورد کردن
roll صورت
roll نورد
roll ثبت
roll فهرست پیچیدن
roll چیز پیچیده
roll چرخش گردش
roll چرخش توپ والیبال
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll لوله
roll طومار
roll توپ
roll غلطیدن ناو
roll انحراف به چپ یا راست
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll ناویدن
roll غلتک
roll تلاطم داشتن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll بدوران انداختن
roll گردکردن
roll تردادن
roll غلتک زدن
roll غلت خوردن گشتن
roll غل دادن
roll غلتاندن غلت دادن
roll غلتیدن
roll فهرست
roll تراندن
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
the roll of a ship غلت کشتی
roll over credit اعتبار گردان
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
straightening roll غلطک مستقیم کنی
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
roll back عقب کشیدن
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll pass رخده نورد
roll pass کالیبر نورد
roll paper کاغذ لولهای
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
sheet roll نورد ورق
roll stand مقام نورد
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
spring roll مربوطبهغذایچینی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll-calls حاضر و غایب کردن
roll-call حاضر و غایب کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
angle-roll ابزار گرد
edge-roll ابزار سه ربع گرد
hip-roll تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
pancake roll گوشتو...درستمیشود
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock'n'roll رقص راک اندرول
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
roll of honour لیست افتخار
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
back up roll غلطک پشت بند
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
idle roll غلطک کور
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
chilled roll نورد سخت کننده
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
break down roll پیش نورد
roughing roll پیش نورد
breaking down roll نورد شکست
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pay roll لیست حقوق
pay roll لیست پرداخت حقوق
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll call حضور و غیاب
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll housing پایه دستگاه نورد
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
period of roll دوره تناوب
roll call شیپورجمع
pilger roll غلطک زائر
period of roll زمان تناوب چرخش
pick and roll ایجاد سد و چرخش
roll of thunder غرش رعد
roll kitchen اشپزخانه متحرک
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll axis محور غلطش
roll call نامیدن افراد
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
arm roll and grapevine بغل رومی
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line حمله جناحی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
center disc roll غلطک دیسکی
center disc roll نورد دیسکی
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
roll piercing process فرایند نوردمایل
roll piercing process روش نورد مایل
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
arm roll and outside leg trip فن ارنج
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
leg lift and side roll کنده سرانبون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com