English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (7 milliseconds)
English Persian
giant star ستاره بزرگ و درخشان
Other Matches
giant غول قوی هیکل
giant نره غول
giant ادم غول پیکر
f. giant انقوره وبادیجه ومانندانها
jersey giant نژاد ماکیان خانگی بزرگ
giant slalmon مارپیچ بزرگ
giant killing پیروزیتیمورزشیضعیفوناشناس
giant killer تیمورزشیضعیفوناشناس
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
giant roll تاب
giant swing تاب بلند
giant panda مورچه خوار فلس دار هیمالیا
giant circle افتاب شکسته
giant swing افتاب یا مهتاب
giant pandas مورچه خوار فلس دار هیمالیا
giant corporation شرکت بزرگ
giant corporation شرکت غول پیکر
Saadi was a giant among men . سعدی از مردان بزرگ روزگار بود
german giant swing افتاب شکسته
co-star همبازیگری کردن
co-star نقش مشترک داشتن
co-star همبازی
co-star همبازیگر
two star دریا دار
d. star ستاره جفتی
two star دوستارهای
five star افسر پنج ستارهای
star ستاره
all-star تیم تمام ستاره
star انجم
star نوعی قایق دونفره
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star باستاره زینت کردن
star کوکب
star نشان ستاره اختر
star نجم
two star سرلشکر
all star تیم تمام ستاره
star nebula سحابی ستارهای
star shell گلوله نورافشان
star shell گلوله منور
star cloud سحابی ستارهای
star globe ستاره یاب کروی
star nebula ابری ستارهای
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star program برنامه کامل
star finder ستاره یاب
star crossed دارای ستاره نحس
star connection اتصال ستاره
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star connection اتصال ستارهای
star crossed بدشانس
star handle دستگیره گردان
star network شبکه ستارهای
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star of bethlehem عیسی
star program بدون خطا اجرا شود
star spangled مزین به ستاره
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
Star Wars جنگ فضایی
star diagonal ستارهمورب
star facet (8) تراشستارهای
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star آیندهدار باآتیه
star sign علامتزودیاک
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star circuit مدار ستارهای
star spangled ستاره نشان
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
star turn موضوع مهم وقابل توجه
star voltage ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star anise بادیان ختایی
star bit بیت ستاره
star catalogue فهرست ستارگان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
star chamber جابرانه وسری
star chart نقشه ستارگان
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star cloud ابری ستارهای
shooting star ستاره ثاقب
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star ستاره بامداد
day star خورشید
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star ناهید
evening star زهره
evening star برجیس
campaign star نشان جنگی ستاره
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
blazing star ستاره دنباله دار
shooting star تیرشهاب
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
Pole Star جدی
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
evening star مشتری
evening star عطارد
pulsating star ستاره تپنده
morning star ستاره صبح
morning star زهره
pulsating star ستاره ضربان دار
morning star ستاره بامدادی
multiple star ستاره چندگانه
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
shooting star شهاب ثاقب
north star ستاره شمالی
north star جدی
proto star پیش ستاره
moring star زهره
radio star اختر رادیو
fixed star ثوابت
gaint star ستاره غول
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
evening star ستاره شامگاهی
interconnected star اتصال زیگزاگی
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
moring star ستاره صبح ناهید
moring star شباهنگ
fixed star ستاره ثابت
star delta switch کلید ستاره مثلث
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
bronze star medal مدال ستاره برنز
open star cluster خوشه باز ستارهای
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
born under an unlucky star بد اختر
bronze service star نشان خدمت برنزی
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com