English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
give ground <idiom> عقب نشینی کردن
Search result with all words
to give ground پس نشستن
to give ground عقب نشینی کردن
to give ground تسلیم شدن
Other Matches
Give me a call! or [Give me a ring!] به من زنگ بزنید [بزن] !
ground محل ایستادن توپزن
ground خاک
ground عرصه
ground جهت
ground سبب
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground تماس دادن توپ با زمین
ground به گل زدن
ground سیم منفی
ground قطب منفی
ground اتصال بدنه
ground زمین کردن
down to the ground ازهرحیث کاملا
ground zero صفر زمین
ground zero محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
down to the ground ازهمه جهت
to take ground بخاک نشستن
above ground زنده
to take ground بگل نشستن
get off the ground <idiom> شروع خوب داشتن
on the ground of به دلیل
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
get off the ground <idiom> پا گرفتن
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground اصل
ground اتصال منفی
ground اتصال زمین
ground کف زمین
ground پایه
ground اساس
ground کف دریا
ground عنوان
ground زمینه
ground خاک میدان
ground : زمین
we are still above ground هنوز زنده ایم
under ground سرداب زیرزمین
under ground راه اهن زیرزمینی
ground بنا کردن برپا کردن
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground فرودامدن
ground زمین میدان
ground به گل نشاندن ناو
ground محوطه
ground زمین
ground سیم زمین
ground اتصال به زمین
ground زمان ماضی فعل grind
ground اساسی
ground بزمین نشستن
ground کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground niche پالوئک
ground note نت زمینه
ground nut بادام زمینی
ground observation دیدبانی زمینی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
ground observer دیدبان زمینی
ground plate صفحه زمین
vantage ground زمین سرکوب
under ground survey برداشت زیرزمینی
under ground shaft چاه کور
ground joint اتصال سنبادهای
ground judge داور زمین شمشیربازی
ground landlord مالک عرصه
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
ground line خط زمین
ground loop تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
ground nadir نقطه سمت القدم هواپیما درعکاسی هوایی
ground position ایستگاه زمینی
ground position نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
ground rule دستورالعمل
ground rule وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
ground sea خیزاب دریاکه علت نمایانی نداشته باشد
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
ground speed سرعت زمینی
ground state کمترین نیرو
ground state نیروی اساسی حالت اساسی
ground state تراز اصلی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
ground return برگشت زمینی
ground return بازتاب زمینی
ground position موقعیت زمینی
ground position در خاک نشستن
ground liaison رابط زمینی
vantage ground زمین دارای برتری اتش و دید
ground potential پتانسیل زمین
vital ground زمین حیاتی
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ground state حالت پایه
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
ground alert اماده باش زمینی هواپیماها
ground crew کارکنان هواپیما
ground crew متخصصین فنی ومکانیکهای هواپیما
ground culvert ابگذر روی زمین
ground cushion بالشتک زمین
ground detector اشکارساز اتصال با زمین
ground detector تستر زمین
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
ground control کنترل زمینی
ground alert اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
ground ball توپ زنده
ground ball توپ در جریان
ground bass اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
ground circuit مدار زمینی
ground clamp گیره سیم زمین
ground colour رنگ زمینه
ground conection اتصال زمین
ground detector اشکارساز زمین
ground effect وسیله پرواز به صورت هواناو
ground effect نیروی پرواز به صورت هواناو
ground game روش استفاده از مانور دویدن
ground glass نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
ground grainer مهاجمی که پیشروی میکند
ground gudgeon ماهی تیان
ground hog موش خرمای کوهی
under ground mining استخراج زیرزمینی
ground indicator اشکارساز اتصال با زمین
under ground working استخراج زیرزمینی
ground forces نیروهای زمینی
ground forces نیروی زمینی
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
ground effect اثر زمین
ground fir پنجه گرگ سلاژین
ground fire تیر زمینی
grazing ground چراگاه
ground fire تیراندازی باسلاحهای کوچک از زمین به هواپیما
ground force نیروی زمینی
ground force 1 army :syn
ground ivy پاپیتال خاکی
lose ground عقب افتادن
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pleasure ground تفرجگاه
pleasure ground گردش گاه
protective ground زمینه حفافتی
proving ground محل تحقیقات علمی ازمایشگاه
proving ground ازمونگاه
saturated ground خاک سیر اب
saturated ground زمین سیراب
pervious ground تراوا زمین
permeable ground زمین تراوا
permeable ground تراوا زمین
lose ground فرصت خود را ازدست دادن
made ground خاک دستی
mark out a ground تحدید حدود زمین
natural ground زمین طبیعی
neutral ground سیم زمین خنثی
organization of the ground سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
original ground زمین طبیعی
original ground زمین بکر
speed over the ground S good made speed
stamping ground میعادگاه
to spade the ground بیل زدن
to gain ground پیشرفت کردن
to gain ground تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground upon نزدیک
to gain ground upon شدن به
to lose ground عقب نشینی کردن
to lose ground پس نشستن
to kiss the ground زمین بوسیدن
to kiss the ground خودراپست کردن تواضع کردن
to fall to the ground متروک ماندن
to fall to the ground به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground زمین خوردن
teeing ground منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
there is no ground for his complaint شکایت او بیمورد است
to mark out a ground حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to be dashed to the ground به نتیجه نرسیدن
to be dashed to the ground متروک ماندن
to cover much ground جامع بودن
to cover much ground رسابودن
to cover much ground وسیع بودن
to kiss the ground پست شدن
quick ground زمین سست
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
ground timber تیر کف
ground torpedo اژدرپیوسته بته دریا
ground track مسیر زمینی
ground visibility میزان دید زمینی
ground visibility قابلیت دیدزمینی
ground water اب زیرزمینی
ground water ابهای زیرزمینی
ground timber تیر طولی
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
ground tackle زنجیر لنگر و متعلقات ان
ground suppressor برطرف کننده کوتهمداری
ground surface کف زمین
ground surveillance مراقبت زمینی
ground surveillance تجسس زمینی
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
ground swell امواج
ground swell موج سطحی
ground swell موج مرده
stamping ground پاتوق
ground wave موج زمینی
hold one's ground پایداری
holding ground گیرایی کف دریا
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
to touch ground بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com