English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English Persian
gold crisis بحران طلا
Other Matches
crisis بحران
economic crisis بحران اقتصادی
energy crisis بحران انرژی
financial crisis بحران مالی
crisis team گروه ضد بحران
identity crisis بحران هویت
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
Gold <adv.> <noun> رنگ طلائی
gold اندود زرد نخ زری
gold طلا
gold زر
gold پول
gold ثروت رنگ زرد طلایی
gold جامه زری
gold دایره مرکزی هدف
gold چشم گاومیش
gold Au :symb
gold سکه زر
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
gold standards سیستم پشتوانه طلا
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold thread گلابتون زر
gold mining استخراج طلا
ingot gold شمش طلا
gold standard پایه طلا
gold standard واحد طلا
gold reserve اندوخته طلا
gold market بازار طلا
gold or silver گلابتون
gold palm نوعی نشان جنگی
gold palm نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parity برابری طلا
gold parting تصفیه طلا
gold refining تصفیه طلا
gold pool صندوق مشترک طلا
gold refinery واحد تصفیه طلا
ingot of gold شمش طلا
inlaid with gold زرنشان
gold dust گرد طلا
gold dust خاک طلادار
gold-plated آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold-rimmed آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
All that glitters is not gold . <proverb> هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
as good as gold <idiom> مثل یک تکه جواهر
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
to dig gold زردراوردن
inlaid with gold زرکوب
inlaid with gold طلا کوب
paper gold طلای کاغذی
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
red gold زر
red gold پول
the name of the unit of gold دینار
to dig gold زرکندن
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold carats f. زرهیجده عیار
gold digger جوینده طلا
fool's gold پیریت
gold tisane زربفت
gold contacts اتصالات الکتریکی
gold cloth زری
gold cloth زربفت
fool's gold سولفور اهن
gold bug سوسک طلایی
gold beetle سوسک طلایی
gold beating زرورق سازی
gold beating زرکوبی
dutch gold زرورق بدل
gold tisane زر بافت
gold beater زرورق ساز
gold bar شمش طلا
gold washer خاکشو
gold washer کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold embroidery زردوزی
gold amalgam جیوه امیخته بازر
gold foil زرورق کلفت
gold medal مدال طلا
gold solder لحیم طلا
gold fish ماهی قرمز
gold leaf ورقه طلای نازک
gold fish ماهی طلایی
gold leaf زرورق نازک
gold foil ورقه زر
gold flow انتقال طلا
gold flow جریان طلا
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold medals مدال طلا
gold fever حرص زرجویی
gold fever اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold field ناحیه زرخیز
gold filled دارای روکش طلا
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
the streets are paved with gold <idiom> از در و دیوار شهر پول می بارد
My gold ring is in pawn. انگشتر طلایم درگرو است
rolled gold bracelet دست بند طلایی [غلتیده ]
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
gold worked steel فولاد اصلاح شده
international gold standard پایه طلای بین المللی
gold currency system نظام پولی طلا
gold exchange standard پایه ارز طلا
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point نقطه ورود طلا
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
gold oak leaf برگ خرما
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
gold bullion standard پایه شمش طلا
to alloy gold with copper بارزدن
gold and silver plant حشیشه القمر
gold backing system نظام پشتوانه طلا
gold backing system نظام پایه طلا
to alloy gold with copper امیختن
to alloy gold with copper عیارزدن
gold leaf electroscope الکتروسکپ با برگههای طلا
the morning hour has gold in its mouth <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
full bodied gold coin سکه طلای تمام عیار
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com