Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
gold dust
گرد طلا
gold dust
خاک طلادار
Other Matches
dust
ارد
dust
گرد گوگرد
dust
گرد
to let the saw dust out of
را ثابت کردن
to let the saw dust out of
رسوا کردن
dust-up
جنگ و دعوا
dust-up
بگومگو
dust-up
شکر آب
dust
تراب
dust
ریختن پاشیدن
dust
گردگیری کردن گردگرفتن از
in the dust
درخاک
dust well
گرد چال
in the dust
زیر خاک
dust
غبار
in the dust
مرده
to f. away the dust
گردگیری کردن
saw dust
خاک اره
to let the saw dust out of
پوچی یا بی اساسی
dust
خاک
dust
خاکه ذره
dust
گرد وخاک
gold
Au :symb
gold
چشم گاومیش
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold
دایره مرکزی هدف
gold
زر
gold
طلا
gold
سکه زر
gold
پول
Gold
<adv.>
<noun>
رنگ طلائی
gold
جامه زری
gold
اندود زرد نخ زری
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
saw dust concrete
بتن خاک اره
stone dust
خاک سنگ
stone dust
گرد سنگ
to bite the dust
افتادن
to bite the dust
مردن
to dust one;s jacket
کسیراچوب زدن
to dust one's jacket
کسیرازدن
to dust the coat of
کتک زدن
to dust one;s jacket
کسیراکتک زدن
raise a dust
داد و بیداد کردن
glass dust
خرده شیشه
dust receiver
مخزنگردوخاک
humbled to the dust
باخاک برابر
to blow up dust
گرد و خاک به پا کردن
to raise dust
گرد و خاک به پا کردن
interstellar dust
غبار بین- ستارهای
raise a dust
گرد و خاک بلند کردن
dust color
رنگ خاکی
to kick up dust
خاک بلندکردن
to kick up dust
خاک راه انداختن
to raise a dust
شلوق کردن
to raise a dust
اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
to shake off the dust
گردگیری گردن
to shake off the dust
گرد گرفتن
to shake off the dust
تکاندن
zinc dust
گرد روی
dust-ups
جنگ و دعوا
dust-ups
شکر آب
to raise a dust
گردوخاک بلندکردن
to make a dust
هایهوکردن
to make a dust
گردکردن
to kiss the dust
پست شدن
to kiss the dust
باخاک یکسان شدن
to kiss the dust
به خواری وپستی تن دادن
to kiss the dust
کشته شدن
bite the dust
<idiom>
از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
When the dust settles.
وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
to lick the dust
بزمین خوردن
to make a dust
گردو خاک بلند کردن
dust-ups
بگومگو
furnace dust
بخار کوره
dust collection
غبارگیری
dust devil
تنوره دیو
dust cover
سرپوش غبارگیر
dust colour
خاکی
dust collector
گردگیر
dust collector
جمع کننده گرد و خاک
dust collection
گردگیری
dust coat
لباس روبرای گرفتن گرد جامه گردگیر
dust coal
خاک ذغال
dust exhaust
تخلیه گرد و خاک
dust laden
خاک گرفتگی
flue dust
بخار گاز
dust tight
خاک بند
dust separation
جداسازی گرد و غبار
dust respirator
ماسک ضد گردو غبار
dust respirator
ماسک تنفسی
dust removal
گرد گیری
dust removal
تخلیه گرد و خاک
dust mask
خاک گیر
dust laden
تجمع گرد وغبار
dust catcher
گردگیر کوره بلند
dust brush
گردگیر
cosmic dust
غبار کیهانی
coal dust
خاکه زغال
angel dust
گرد پریان
dust jacket
کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jackets
جلد کاغذی روی کتاب
dust-jackets
کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jacket
جلد کاغذی روی کتاب
dust-jacket
کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-covers
جلد کاغذی روی کتاب
diamond dust
خرده یاسوده الماس
dust arrester
واحد گردگیری
dust brush
گردپاک کن
dust brand
سخن زشت
dust brand
لکهای ازدوده
dust brand
دوده
dust box
گردپاش
dust bowl
شن روان
dust bin
خاکروبه دان
dust bin
خاکدان
dust arrester
گرد گیر
dust-covers
کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
flying dust
گرد
dust jacket
جلد کاغذی روی کتاب
gold beater
زرورق ساز
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold contacts
اتصالات الکتریکی
gold cloth
زربفت
gold bug
سوسک طلایی
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
gold beetle
سوسک طلایی
gold beating
زرورق سازی
gold crisis
بحران طلا
gold fish
ماهی طلایی
gold digger
جوینده طلا
gold field
ناحیه زرخیز
gold fever
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
to dig gold
زرکندن
to dig gold
زردراوردن
gold fever
حرص زرجویی
gold embroidery
زردوزی
gold digger
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold standards
سیستم پشتوانه طلا
gold beating
زرکوبی
gold bar
شمش طلا
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
All that glitters is not gold .
<proverb>
هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
as good as gold
<idiom>
مثل یک تکه جواهر
gold washer
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold washer
خاکشو
gold tisane
زربفت
gold tisane
زر بافت
gold fish
ماهی قرمز
gold-rimmed
آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
gold amalgam
جیوه امیخته بازر
fool's gold
سولفور اهن
fool's gold
پیریت
gold medals
مدال طلا
gold medal
مدال طلا
gold carats f.
زرهیجده عیار
gold foil
زرورق کلفت
gold-plated
آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold cloth
زری
gold market
بازار طلا
gold standard
نظام پولی طلا
gold standard
نظام پایه طلا
gold standards
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold thread
گلابتون زر
gold leaf
زرورق نازک
dutch gold
زرورق بدل
gold leaf
ورقه طلای نازک
ingot gold
شمش طلا
ingot of gold
شمش طلا
gold standard
پایه طلا
gold standard
واحد طلا
gold solder
لحیم طلا
gold mining
استخراج طلا
gold or silver
گلابتون
gold palm
نوعی نشان جنگی
gold palm
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parting
تصفیه طلا
gold refining
تصفیه طلا
gold pool
صندوق مشترک طلا
gold refinery
واحد تصفیه طلا
gold reserve
اندوخته طلا
inlaid with gold
زرنشان
gold parity
برابری طلا
paper gold
طلای کاغذی
gold filled
دارای روکش طلا
red gold
زر
red gold
پول
gold flow
جریان طلا
gold flow
انتقال طلا
the name of the unit of gold
دینار
inlaid with gold
طلا کوب
inlaid with gold
زرکوب
gold foil
ورقه زر
paper gold
منظور حق برداشت مخصوص است
sandstorm or dust storm
طوفانخاکوشن
dust collection equipment
وسایل گردگیری
the dust panned out pootly
ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com