English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English Persian
gold foil ورقه زر
gold foil زرورق کلفت
Other Matches
foil ته چک سوش
foil فلز ورق شده
foil ورق سیماب پشت اینه
foil جای نگین
foil عقیم گذاردن خنثی کردن
foil دفع کردن
foil تراشه
foil زرورق بی اثرکردن
foil فلز راورقه کردن
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil سه برگی
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
electric foil فلوره الکتریک
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
aluminium foil کاغذ الومینیوم
air foil سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
absorption foil ورق جذب
metal foil ورق نازک فلزی
metal foil زرورق
silver foil ورق نقره
tin foil ورق نازک قلع
tin foil ورق قلع
copper foil ورقه بسیار نازک مسی ورقه مسی زرورق مسی
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
front foil فلزورقهایجلویی
rear foil دنبالهتیغه
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
foil warning line حلقهاخطارخنثیکننده
To thwart . To foil . To undo . نقش بر آب کردن
Gold <adv.> <noun> رنگ طلائی
gold جامه زری
gold دایره مرکزی هدف
gold اندود زرد نخ زری
gold ثروت رنگ زرد طلایی
gold پول
gold سکه زر
gold طلا
gold زر
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold Au :symb
gold چشم گاومیش
gold standard پایه طلا
gold parting تصفیه طلا
gold thread گلابتون زر
ingot gold شمش طلا
ingot of gold شمش طلا
inlaid with gold زرنشان
gold parity برابری طلا
gold solder لحیم طلا
gold reserve اندوخته طلا
gold standard واحد طلا
gold refinery واحد تصفیه طلا
gold standard نظام پایه طلا
gold standards سیستم پشتوانه طلا
gold standards حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold pool صندوق مشترک طلا
gold refining تصفیه طلا
inlaid with gold زرکوب
inlaid with gold طلا کوب
as good as gold <idiom> مثل یک تکه جواهر
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
All that glitters is not gold . <proverb> هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
gold-rimmed آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold-plated آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold dust خاک طلادار
gold dust گرد طلا
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
to dig gold زردراوردن
to dig gold زرکندن
the name of the unit of gold دینار
red gold پول
red gold زر
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
paper gold طلای کاغذی
gold washing شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold amalgam جیوه امیخته بازر
gold tisane زر بافت
gold cloth زربفت
gold cloth زری
gold contacts اتصالات الکتریکی
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold fish ماهی طلایی
gold crisis بحران طلا
dutch gold زرورق بدل
gold digger جوینده طلا
gold tisane زربفت
fool's gold پیریت
gold carats f. زرهیجده عیار
gold washer کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold washer خاکشو
gold bar شمش طلا
gold beater زرورق ساز
gold beating زرکوبی
gold beating زرورق سازی
gold beetle سوسک طلایی
gold bug سوسک طلایی
gold digger زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold embroidery زردوزی
fool's gold سولفور اهن
gold medal مدال طلا
gold leaf ورقه طلای نازک
gold leaf زرورق نازک
gold fish ماهی قرمز
gold market بازار طلا
gold mining استخراج طلا
gold or silver گلابتون
gold palm نوعی نشان جنگی
gold standard نظام پولی طلا
gold palm نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold fever حرص زرجویی
gold fever اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold field ناحیه زرخیز
gold filled دارای روکش طلا
gold flow جریان طلا
gold flow انتقال طلا
gold medals مدال طلا
to alloy gold with copper بارزدن
the streets are paved with gold <idiom> از در و دیوار شهر پول می بارد
gold worked steel فولاد اصلاح شده
rolled gold bracelet دست بند طلایی [غلتیده ]
gold lace [braids] گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
My gold ring is in pawn. انگشتر طلایم درگرو است
gold currency system نظام پولی طلا
gold exchange standard پایه ارز طلا
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
international gold standard پایه طلای بین المللی
gold import point نقطه ورود طلا
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
gold leaf electroscope الکتروسکپ با برگههای طلا
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
gold oak leaf برگ خرما
to alloy gold with copper عیارزدن
to alloy gold with copper امیختن
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
gold bullion standard پایه شمش طلا
gold backing system نظام پایه طلا
The gold market is booming . بازار طلااینروزها گرم است
gold and silver plant حشیشه القمر
gold backing system نظام پشتوانه طلا
the morning hour has gold in its mouth <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
full bodied gold coin سکه طلای تمام عیار
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com