Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English
Persian
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Other Matches
washing up
فرف شویی
washing
شستشو
washing-up
فرف شویی
gas washing
گاز شویی
washing powders
گرد صابون
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
brain washing
شستشوی مغزی
back washing
بازشوئی
washing-up liquid
مایعفرفشوئی
washing soda
کربنات سدیم بلورین
washing powders
صابون رختشویی
washing powder
گرد صابون
washing powder
صابون رختشویی
washing machines
ماشین رختشویی
wet washing
ترشویی
to put out washing
رختهای شستنی خودرابرخت شویی بیرون دادن
sheet washing
فرسایش سطحی
it shrinks in washing
درشستشوچروک میشود
washing agent
مواد شوینده
carpet washing
قالی شویی
carpet washing
شستن فرش
sheet washing
فرسایش رویی
gas washing bottle
بطری گاز شویی
to spin laundry in the washing machine
لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Hang out the washing on the line to dry.
لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
gold
سکه زر
gold
طلا
Gold
<adv.>
<noun>
رنگ طلائی
gold
اندود زرد نخ زری
gold
دایره مرکزی هدف
gold
پول
gold
زر
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
gold
Au :symb
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold
چشم گاومیش
gold
جامه زری
ingot gold
شمش طلا
gold thread
گلابتون زر
gold parity
برابری طلا
ingot of gold
شمش طلا
inlaid with gold
زرنشان
gold standards
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold standards
سیستم پشتوانه طلا
gold standard
نظام پایه طلا
gold pool
صندوق مشترک طلا
gold refinery
واحد تصفیه طلا
gold parting
تصفیه طلا
gold reserve
اندوخته طلا
gold solder
لحیم طلا
gold standard
واحد طلا
gold standard
پایه طلا
gold refining
تصفیه طلا
gold standard
نظام پولی طلا
inlaid with gold
زرکوب
inlaid with gold
طلا کوب
All that glitters is not gold .
<proverb>
هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
heart of gold
<idiom>
شخصیت بخشنده داشتن
gold-rimmed
آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold-plated
آبطلا دادهشده - طلااندودشده
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
gold dust
خاک طلادار
gold dust
گرد طلا
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
to dig gold
زردراوردن
to dig gold
زرکندن
the name of the unit of gold
دینار
red gold
پول
red gold
زر
paper gold
منظور حق برداشت مخصوص است
paper gold
طلای کاغذی
as good as gold
<idiom>
مثل یک تکه جواهر
gold palm
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold washer
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
gold cloth
زربفت
gold cloth
زری
gold contacts
اتصالات الکتریکی
dutch gold
زرورق بدل
fool's gold
سولفور اهن
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold crisis
بحران طلا
gold digger
جوینده طلا
gold digger
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold tisane
زر بافت
gold tisane
زربفت
gold carats f.
زرهیجده عیار
gold amalgam
جیوه امیخته بازر
gold washer
خاکشو
gold bar
شمش طلا
gold beater
زرورق ساز
gold beating
زرکوبی
gold beating
زرورق سازی
gold beetle
سوسک طلایی
gold bug
سوسک طلایی
gold embroidery
زردوزی
gold palm
نوعی نشان جنگی
gold medal
مدال طلا
gold field
ناحیه زرخیز
gold leaf
ورقه طلای نازک
gold leaf
زرورق نازک
gold fish
ماهی قرمز
gold market
بازار طلا
gold mining
استخراج طلا
gold fish
ماهی طلایی
gold or silver
گلابتون
gold foil
زرورق کلفت
gold foil
ورقه زر
gold flow
انتقال طلا
fool's gold
پیریت
gold fever
حرص زرجویی
gold fever
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold medals
مدال طلا
gold filled
دارای روکش طلا
gold flow
جریان طلا
rolled gold bracelet
دست بند طلایی
[غلتیده ]
gold lace
[braids]
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
My gold ring is in pawn.
انگشتر طلایم درگرو است
The gold market is booming .
بازار طلااینروزها گرم است
to alloy gold with copper
امیختن
the streets are paved with gold
<idiom>
از در و دیوار شهر پول می بارد
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
gold exchange standard
پایه ارز طلا
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
international gold standard
پایه طلای بین المللی
gold import point
طلای خالص به فروشنده میدهد
gold import point
نقطه ورود طلا
gold import point
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold leaf electroscope
الکتروسکپ با برگههای طلا
gold oak leaf
برگ خرما
gold currency system
نظام پولی طلا
silver inwrought with gold
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
to alloy gold with copper
بارزدن
gold and silver plant
حشیشه القمر
gold backing system
نظام پشتوانه طلا
gold backing system
نظام پایه طلا
gold bullion standard
پایه شمش طلا
gold bullion standard
پایه طلای غیر مسکوک
to alloy gold with copper
عیارزدن
full bodied gold coin
سکه طلای تمام عیار
the morning hour has gold in its mouth
<proverb>
سحرخیز باش تا کامروا باشی
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com