English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
golden eagle یکجوردال یاعقاب بسیارنیرومند
golden eagle سکه ده دلاری زر
Other Matches
eagle [آرایش سنتوری پایه]
eagle زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagle شاهین قره قوش
eagle عقاب
harpy eagle شاه کرکس
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
eagle fisher عقاب دریایی
eagle owl شاه جغد:بزرگترین جغداروپایی
harpy eagle شاه دال
bald eagle عقاب گر
half eagle سکه زر پنج دلاری
harpy eagle دال بزرگ ونیرومند درامریکای جنوبی
eagle fisher مرغ استخوان خوار
eagle eyed تیزنظر
spread eagle تصویر عقاب بال گسترده
spread eagle میهن پرستی افراطی
spread eagle چاخان بصورت بال گسترده دراوردن
spread eagle سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
eagle fisher همای
golden mean برکناری از افراط و تفریط
the golden پاره
the golden رشوه
the golden کلید زریاسیم
golden mean میانه روی
golden طلائی
golden a عصرطلایی
golden درخشنده
golden زرین
golden اعلا
golden طلایی
golden handshake پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden ages وابسته به مردمان عصر طلایی
golden ages عصر طلایی
golden ages عصر ترقی و تعالی
golden ages دوران رونق و رفاه
golden handshake دستخوش بازنشستگی
golden handshakes پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
golden jubilee جشنسالگردپنجاهم
golden ratio عدد فی [ریاضی]
golden ratio نسبت طلایی [ریاضی]
Golden rectangle پایه های چهارگوش
Golden House [سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
golden color رنگ طلائی
Silence is golden . <proverb> سکوت علامت رضا است.
golden opportunity <idiom> موقعیت طلایی وعالی
golden syrup شربتشیرین زردرنگوچسبناک
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden age وابسته به مردمان عصر طلایی
golden horde سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
golden shoe کفش طلایی
golden section برش زرین
golden rim تاج
golden retriever سگ شکاری طلایی رنگ دورگه
golden rain آتش باران
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
golden gate پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
golden leaf زرورق
golden weddings جشن پنجاهمین سال عروسی
golden age عصر طلایی
golden age عصر ترقی و تعالی
golden age دوران رونق و رفاه
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
the golden round تاج زرین
golden rule قاعده زرین
golden rules قاعده زرین
golden wedding جشن پنجاهمین سال عروسی
golden key کلیدزرین
hair of golden wire گیسوان طلایی
kill the goose that layed the golden egg <idiom> از بین بردن چیز با ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com