Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (1 milliseconds)
English
Persian
golden wedding
جشن پنجاهمین سال عروسی
Other Matches
wedding
جشن عروسی
wedding
عروسی
d. wedding
جشن شصتمین سال عروسی
wedding cake
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
to drive a wedding into
شکافتن
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
white wedding
عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
silver wedding
بیست وپنجمین سال عروسی
wedding favour
گل یا نوار سفید که به افتخارعروسی به جامه خود میزنند
wedding day
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
to drive a wedding into
رخنه کردن در
diamond wedding
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
wedding ring
انگشتر عروسی
wedding rings
حلقه انگشتری نامزدی یاعروسی
to come dressed in your wedding finery
با لباس عروسی آمدن
We have a wedding ceremony comin off.
جشن عروسی در پیش داریم
a wedding with all the trimmings
[fixings]
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
born in lawful wedding
حلال زاده
golden mean
برکناری از افراط و تفریط
golden
طلائی
golden
درخشنده
the golden
پاره
golden
اعلا
golden mean
میانه روی
the golden
رشوه
golden
زرین
golden a
عصرطلایی
golden
طلایی
the golden
کلید زریاسیم
golden ages
وابسته به مردمان عصر طلایی
golden handshakes
دستخوش بازنشستگی
golden handshakes
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake
دستخوش بازنشستگی
golden handshake
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden ages
عصر ترقی و تعالی
golden ages
عصر طلایی
golden jubilee
جشنسالگردپنجاهم
golden ratio
نسبت طلایی
[ریاضی]
Golden rectangle
پایه های چهارگوش
Golden House
[سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
golden ratio
عدد فی
[ریاضی]
golden color
رنگ طلائی
Silence is golden .
<proverb>
سکوت علامت رضا است.
golden opportunity
<idiom>
موقعیت طلایی وعالی
golden syrup
شربتشیرین زردرنگوچسبناک
golden ages
دوران رونق و رفاه
golden rain
آتش باران
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
golden leaf
زرورق
golden key
کلیدزرین
golden horde
سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
golden gate
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
golden eagle
سکه ده دلاری زر
golden eagle
یکجوردال یاعقاب بسیارنیرومند
golden weddings
جشن پنجاهمین سال عروسی
golden rules
قاعده زرین
golden retriever
سگ شکاری طلایی رنگ دورگه
golden rule
قاعده زرین
golden ages
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden age
وابسته به مردمان عصر طلایی
golden age
عصر طلایی
golden age
عصر ترقی و تعالی
golden age
دوران رونق و رفاه
golden age
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden rim
تاج
the golden round
تاج زرین
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
golden shoe
کفش طلایی
golden section
برش زرین
hair of golden wire
گیسوان طلایی
kill the goose that layed the golden egg
<idiom>
از بین بردن چیز با ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com