Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 71 (5 milliseconds)
English	Persian
goose-steps	قدم اهسته
goose-steps	رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
Other Matches
to f. in one's steps	پی کسیراگرفتن
to take steps	اقدامات بعمل اوردن
to take steps	اقدام کردن
come down the steps	از پلگان بیایید پایین
take steps	اقدامات بعمل امده
take steps <idiom>	آمادگی یافتن
stone steps	پلهسنگی
corbie steps	برجستگیهایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی میسازن
crown-steps	لاریز [برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
crow steps	لاریز:برجستگی هایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی م
regular steps	گامهای منظمو
altar-steps	[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
He took a few steps forward .	چند قدم جلو آمد
steps to ripeness	مراحلرسیدهشدن
To walk with firm steps .	با قدمهای محکم راه رفتن
method for turning the steps	روش دور دادن پلکان
universal passenger steps	پلههایعمومیمسافرین
He was walking with slow steps .	با قدمهای آهسته راه می رفت
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
mobile passenger steps	پلههایمتحرکمسافرین
goose	اتو
goose	ماده غاز
goose	علامت سکوت
goose	غاز
goose	اتو کردن هیس
goose	به کفل کسی سقلمه زدن
goose	قاز
goose	ساده لوح واحمق
goose	سیخ زدن به شخص
goose	گوشت غاز
goose	مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
goose-stepped	قدم اهسته
goose skin	ترکیدگی پوست ازسرمایابیم
goose-step	رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step	قدم اهسته
snow goose	غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
cook one's goose <idiom>	نقش بر آب کردن
goose pimples	gooseflesh
goose flesh	ترکیدگی پوست بدن در اثرسرما
cook one's goose <idiom>	شانس کسی رااز اوگرفتن
goose-stepped	رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose step	رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
goose-stepping	قدم اهسته
bernicle goose	سرخاب
goose grass	علف ماست
goose grass	رشدوک
goose grass	گورکک
goose step	پا دادن
ember goose	اسفرود بیدم
ember goose	غواص
goose neck	زانو
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
goose step	قدم اهسته
goose-stepping	رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose neck	زانویی
goose flesh	یا ترس
be unable to say boo to a goose	بسیار ترسو
be unable to say boo to a goose	بزدل
to goose [American E] the engine	موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
be unable to say boo to a goose	کمرو
wild goose chase <idiom>	ناامیدانه جستجو کردن
wild goose chase	تلاش بیهوده
mother goose stakes	مسابقه کره مادیانهای سه ساله
wild-goose chases	تلاش بیهوده
wild-goose chase	تلاش بیهوده
to goon a wild goose chase	درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
kill the goose that layed the golden egg <idiom>	از بین بردن چیز با ارزش
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !	آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .	یک بام ودو هوانمی شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com