Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English
Persian
grade crossing
تقاطع شاهراه
grade crossing
تقاطع راه اهن
grade crossing
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
Other Matches
crossing
نقطه تلاقی دوراهی
crossing
عبور
crossing
محل تقاطع
crossing
گذرگاه
crossing
دوراهی
crossing over
تبادل ژنی
crossing
هدف عبورکننده در مسیر رژه
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
crossing
رژه رونده
crossing
مسیررژه
crossing
نقطه تقاطع
crossing out
قلم خوردگی
pedestrian crossing
گذرگاه پیادگان
wading crossing
عبور از پایاب
flank crossing
عبوراز جناح دشمن
flank crossing
دور زدن جناح دشمن
crossing point
نقطه تلاقی
crossing point
محل برخورد دو خط
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تلاقی
crossing points
محل برخورد دو خط
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
crossing line
خط تقاطع
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
crossing area
منطقه عبور
crossing site
محل عبور اجباری
crossing site
محل گذار
cattle crossing
گذرگاه چارپایان
cart crossing
گذرگاه ارابه
criss-crossing
بهطور متقاطع حرکت کردن
built up crossing
قطعه ریل متقاطع
crossing target
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target
هدفهای متحرک عرضی
crossing the line
عبور از استوا
crossing the line
عبور از خط استوا
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
crossing site
محل پایاب
crossing tower
برج تقاطع در کلیسا
crossing plane
سطح تقاطع
crossing target
هدف متحرک
ford crossing
تقاطع جاده با مجاری ابگذر
criss-crossing
سردرگمی
criss-crossing
سوتفاهم
criss-crossing
برخورد
criss-crossing
با ضربدر مشخص کردن
criss-crossing
همبر کردن
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
level crossing
محل تقاطع دو خط راه اهن
criss-crossing
کج
criss-crossing
یکوری
criss-crossing
به طور ضربدر
zebra crossing
خط عابر پیاده
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
criss-crossing
طرحچلیپایی
criss-crossing
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing
همبر
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
level crossing
گذرگاه همکف
occupation crossing
پل محلی
occupation crossing
پل اختصاصی
criss-crossing
چلیپایی کردن
level crossing
گذر همتراز
double-crossing
نارو زدن
street crossing
تقاطع
street crossing
چهارراه
double-crossing
دورویی کردن خیانت کردن
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
criss-crossing
پایی
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
level crossing sign
علامتخطعبور
level crossing bell
زنگخطعبور
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
crossing barrier mechanism
قالبفلزی
on the down grade
پایین رونده
on the up grade
بالارونده
sub grade
لایه زیرین
which grade are you in?
که درجه شما را در؟
grade
گرادیان
[یکای زاویه]
[ریاضی]
of the same grade
هم رتبه
grade
گواهی
grade
مدرک
grade
گراد
[یکای زاویه]
[ریاضی]
grade
شیب
grade
مرحله گراد
grade
رتبه
grade
کلاس کیفیت
grade
زبری
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
درجه رتبه
grade
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grade
دسته بندی کردن
grade
در پایهای قرار گرفتن
grade
نوع درجه بندی کردن
grade
طبقه
grade
کلاس
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن
grade
الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grade
انحراف ازسطح تراز
at grade
در یک ترازو
grade
درجه شدت
grade
مرحله
grade
درجه بندی رتبه
grade
درجه
grade
جورکردن باهم امیختن
grade
اصلاح نژادکردن هموارکردن
grade
نمره دادن
grade
نمره
grade
نوع
grade
سطح یا محدوده
grade
پایه
grade
درجه بندی
grade
شیب منظم دادن تسطیح کردن
make the grade
<idiom>
منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
grade crossings
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
pay grade
ضریب حقوقی
pay grade
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
cotton grade
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
technical grade
خلوص صنعتی
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
grade equivalent
معادل کلاسی
grade line
خط مبنا
grade norm
هنجار کلاسی
grade of channel
درجه کانال
grade scale
مقیاس کلاسی
grade score
نمره کلاسی
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
high grade
درجه اعلی
fuel grade
درجه سوخت
field grade
افسر ارشد درجه افسر ارشدی
conduct grade
نمره انضباط
company grade
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company grade
در رده گروهان
analytical grade
خلوص ازمایشگاهی
grade crossings
تقاطع راه اهن
grade crossings
تقاطع شاهراه
grade school
مدرسه ابتدایی
field grade
رده رزمی
high grade
عالی
high grade
مرغوب
low grade
کم درجه
low grade
کم اثر
low grade
کم طبقه بندی
analytical grade
خلوص واکنشگری
low grade
کم ارزش
field grade
افسر ارشد ارتش
high grade
قوی
high grade
خیلی پیشرفته پرقدرت
voice grade channel
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
low grade defective
عقب مانده ذهنی تراز پایین
captain junior grade
ناخدا دوم
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
high grade petrol
بنزین سوپر
age grade scaling
مقیاسیابی سنی- کلاسی
high grade product
محصول درجه یک
high grade steel
فولاد درجه بالا
lieutenant junior grade
ناوبان یکم
He was granted a grade promotion.
یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
high grade steel
فولاد قیمتی
lieutenant juinior grade
ستوان سوم
high grade zink
زینک فریف
forging grade steel
فولاد اهنگری
voice grade channel
مجرای از درجه صدایی
voice grade channel
کانال ارسال گفتار
premium grade petrol
بنزین سوپر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com