Dictiornary-Farsi | grain boundary | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 107 (6 milliseconds)

English	Persian
grain boundary	مرز بلورها


Other Matches

boundary	حد
boundary	خط حد سرحد
boundary	حدود یکان
boundary	خط سرحدی
boundary value	ازرش کرانی
boundary	کرانه کرانی
boundary	مرز
boundary	سرحد
boundary	6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary	حدود چیزی
boundary	جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundary	علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundary	ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundary	مرزی
page boundary	مرز صفحه
boundary conditions	شرایط حدی
boundary condition	شرط کرانی
boundary conditions	شرایط مرزی
city boundary	شهرمرزی
district boundary	بخشمرزی
internal boundary	مرزداخلی
boundary layer	لایه مرزی
boundary-stone	لوح
boundary trench	نهرچه مرزی
boundary surface	سطح مرزی
boundary-stone	کتیبه
boundary equation	معادله حدی
boundary effect	اثر مرزی
boundary disclaimer	نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
boundary disclaimer	مرز روی نقشه
rough boundary	جدار زبر
surface boundary layer	لایه مرزی سطح
outer boundary line	خطمرزبیرونی
back boundary line	محوطه پشت خط سرویس
laminar boundary layer	لایه مرزی خطی
in grain	بطورثابت
in grain	جنسا
grain by grain	دانه دانه
grain	غلات
grain	پشم کندن
grain	رگه
grain	جو
grain	طبقه
grain	مشرب خوی
grain	حبوبات
grain	دان تفاله حبوبات
grain	حالت
grain	یک گندم
grain	معادل 8460/0گرم
grain	دانه زدن تراشیدن
grain	دانه دانه کردن جوانه زدن
grain	شاخه چنگال
grain	بازو
grain	خرده
grain	ذره رنگ
grain	حبه
against the grain	ازبیراهه
grain	بذر
grain	بافت
grain	زبری
grain	رگه خمیره حالت زبری
grain	دانه
grain	واحد وزن در سیستم غیرمتریک معادل 8460/0گرم
grain	حبه باروت
grain	دانه خرج
against his grain	برخلاف تمایل او
end grain	انتهایسطحبرش
grain auger	محلدانه
grain elevator	بالابرندهدانه
grain pan	سینیدانه
grain tank	مخزندانه
grain head	خوشه دانه [گیاه شناسی]
grain terminal	پایانهحبوبات
grain tube	لولهحبوبات
lengthwise grain	پیلیطولی
take something with a grain of salt <idiom>	بدل نگرفتن
Grain elevator	آسانسور سیلو
standing grain	ذرت در ساقه [گیاه شناسی]
grain ear	خوشه دانه [گیاه شناسی]
crosswise grain	بافتعرضی
with a grain of salt	بقیداحتیاط بااندک تردید
grain side	سمت مویی
grain rust	زنگ گندم
grain orientation	طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
grain field	گندم زار
grain field	کشتزار
grain alcohol	الکل خالص
crystalline grain	دانه بلورین
crystal grain	دانه بلوری
close grain	دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
grain structure	ساختار بلوری
to dye in grain	درحال خامی رنگ کردن
to take with a grain of salt	اغراق امیز دانستن
to take with a grain of salt	باورنکردن
seed grain	دانه برای کشت
seed grain	بذر
seed grain	تخم
grain rust	زنگ حبوبات
grain tin	قلع بلوری
to winnow the grain	گندم راباددادن
effective grain diameter	قطر موثر دانه
effective size of grain	قطر موثر ذرات
effective size of grain	اندازه موثرذرات
section of a grain of wheat	قسمتهایتخممرغ
grain size classification	طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).	من که زورم می آید ازاین پولها بدهم