Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
graphics input hardware
سخت افزار ورودی گرافیکی
Other Matches
hardware
دستگاههای اصلی
hardware
دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
hardware
مدارهای مجتمع
hardware
قط عات
hardware
واحدهای فیزیکی
hardware
ابزار
hardware
اهن الات
hardware
سخت افزار
hardware
سخت ابزار
hardware
اهن الات ابزارالات
hardware specialist
متخصص سخت افزار
hardware reset
باز راه اندازی سخت افزاری
common hardware
قطعات عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
hardware check
مقابله سخت افزاری
hardware configuration
پیکربندی سخت افزار
hardware dependent
وابستگی سخت افزاری
hardware key
کلید سخت افزاری
hardware monitor
مبصر سخت افزاری
hardware platform
پایگاه سخت افزار
hardware resources
منابع سخت افزاری
joiner's hardware
ابزار نجاری
pseudo hardware
شبه سخت افزار
hardware description language
زبان تشریع سخت افزاری
graphics
استاندارد برای دستورات نرم افزاری و توابع شرح ورودی /خروجی گرافیکی برای تامین تابع یکسان روی هر نوع سخت افزار
graphics
نگاره سازی
graphics
وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
graphics
کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
graphics
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
graphics
روشی که داده شرح تصویر ذخیره میشود
graphics
فایل که حاوی داده شرح تصویر است
graphics
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
graphics
فن استعمال نمودار
graphics
در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
graphics
وسیله الکترونیکی
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
graphics
قلم نوری با دقت بالا برای رسم روی صفحه نمایش گرافیکی
graphics
UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
graphics
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
graphics
گرافیک
graphics
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
graphics
ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
graphics
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
graphics
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
graphics
شکل ابتدایی
graphics
چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
graphics
رسم
analytical graphics
گرافیک تحلیلی
turtle graphics
گرافیک لاک پشتی
graphics terminal
ترمینال گرافیکی
graphics digitizer
دیجیتالی کننده گرافیکی
vector graphics
نگاره سازی برداری
graphics display
نمایش گرافیکی
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری
block graphics
نگاره سازی بلوک
bar graphics
وسیله نوری ای که داده را از بار کد می خواند
bar graphics
دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
character graphics
نگاره سازی دخشهای
calligraphic graphics
گرافیک خطاطی
business graphics
گرافیکهای تجاری
color graphics
گرافیک رنگی
graphics mode
حالت نگاره سازی
graphics printer
چاپگر گرافیکی
interactive graphics
نگاره سازی فعل و انفعالی گرافیک فعل و انفعالی گرافیک محاورهای
management graphics
مدیریت گرافیک
passive graphics
گرافیک منفعل
presentation graphics
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
hi res graphics
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
harvard graphics
هاروارد گرافیکس
harvard graphics
برنامه نگاره سازی هاروارد
presentation graphics
گرافیک برای نمایش اطلاعات تجاری یا داده
graphics, business
تجارت
graphics, business
گرافیک
graphics tablet
تخته نگاره سازی
graphics tablet
لوح گرافیکی
graphics spreadsheet
صفحه گسترده نگارهای
graphics screen
صفحه گرافیکی
graphics scanner
پویشگر نگارهای
graphics resolation
وضوح گرافیکی
graphics program
برنامه گرافیکی
raster graphics
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
analysis graphics
نمودارهای تحلیلی
apa graphics
نگاره سازی APA
analytical graphics
نگاره سازی تحلیلی
hercules graphics adapter
استاندارد برای آداپتور تک گرافیک با renolation بالا ساخت Hercules Carporation
hercules graphics adapter
وفق دهنده نگاره سازی هولوکس
computer graphics metafile
فایل برتر نگاره سازی کامپیوتری
video graphics array
ارایه نگاره سازی بصری
vector graphics display
بردار نمایش گرافیکی
graphics file format
فرمت فایل نگارهای
enhanced graphics display
صفحه نمایش نگاره سازی پیشرفته
bit mapped graphics
گرافیک نگاشت ذره یی
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
object oriented graphics
نگاره سازی موضوعی
color graphics adapter
وفق دهنده نگاره سازی رنگی
stand alone graphics system
سیستم گرافیکی خودکفا
enhanced graphics adaptor
وفق دهنده نگاره سازی پیشرفته
interactive graphics system
سیستم گرافیکی محاورهای
random scan graphics
نگاره سازی با پوشش تصادفی
low res graphics
گرافیک با وضوح پایین
all points addressable graphics
نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
low resolution graphics
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
multicolor graphics aray
ارایه نگاره سازی چند رنگ
national computer graphics association
انجمن ملی گرافیک کامپیوتری
input
مصرفی
input
درونداد
input
توان اولیه
input
توان ورودی ورودی
input
سیگنال اولیه
input
ورودی
input
در رونده
input
پول بمیان نهاده
input
نیروی مصرف شده
input
توان ورودی
input
درون داد
input
داده ها اطلاعات ورودی
input
خرج
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input
درون گذاشت
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input
مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input
عمل وارد کردن اطلاعات
input
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input
دادن ورودی
input
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input
وسیله ورودی
input
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input
سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
input
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
input
کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
input
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
input
ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input
درداده
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input
کامپیوتری که داده دریافت میکند
input spectrum
بیناب یا طیف اولیه
input stream
جریان سیر ورودی
input stage
طبقه ورودی
input socket
ساکت ورودی
input stage
طبقه اولیه
input spectrum
طیف ورودی
input tape
نوار اولیه
input stream
مسیل ورودی
input terminal
ترمینال ورودی
input unit
واحد اولیه
input terminal
ترمینال اولیه
input time
زمان اولیه
input transformer
ترانسفورماتور اولیه
input translator
مترجم ورودی
input unit
واحد ورودی
input voltage
ولتاژ اولیه
input signal
سیگنال اولیه
input parameter
پارامتراولیه
input power
توان ورودی
input power
قدرت ورودی
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
input programme
برنامه ورودی
input pulse
ایمپولز ورودی
input pulse
پالس ورودی
input queue
صف ورودی
input reactance
مقاومت کور اولیه
input reactance
راکتانس اولیه
input reactor
پیچک ورودی
input reactor
سلف ورودی پیچک ماقبل
input register
ثبات ورودی
input resistance
مقاومت ورودی
input resistance
مقاومت موثر اولیه
input signal
سیگنال ورودی
input parameter
پارامتر ورودی
input waveform
شکل موج ورودی
input/output
ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
instrumental input
داده سودمند
input selector
انتخابگرورودی
input monitors
صفحهنمایشداخلی
input devices
ابزارخروجی
manual input
ورودی دستی
voice input
ورودی صوتی
noninverting input
ورودی غیروارونگر
variable input
داده متغیر
input translator
مترجم اولیه
variable input
نهاده متغیر
two input subtractor
کاهشگر با دو ورودی
three input adder
افزایشگر با سه ورودی
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
two input adder
افزایشگر با دو ورودی
input/output
دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input winding
سیم پیچی اولیه
input/output
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output
بررسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com